ادامه
بگذار پاسخت را من بگويم , چرا که يقين دارم پاسخ من ,پاسخ تو نيز هست زيرا من يک فارس هستم و تو يک خليج فارس.
بگذار بگويم ,بگويم از ناراحتي ات, از دردي که درون دلت نهفته است و تو نمي داني چگونه با زبان بي زباني به بيگانگان بفهماني که,من ايرانم ,چون جزئي از ايرانم و هميشه ايران باقي مي مانم و هميشه فارس باقي مي مانم.
خوب مي دانم مي خواهي فرياد بزني ,فريادي که بلرزاند بيگانگان را و هوشيار کند بي غيرتان را !
که اي بيگانگان چگونه مي خواهيد من را از اصل وريشه ام جدا کنيد, مگر نه اين است که درخت بي ريشه درخت نيست, پس حقيقتا خليج بي فارس نيز خليج نيست .
و اي بي غيرتان ,شما چرا ,شما که من جزئي از شما و شما جزئي از من هستيد چرا ؟
درست است که زباني براي گفتن ندارم اما چرا شما زبانم نمي شويد؟!!
آيا اين آرزوي بزرگي ست که مي خواهم فريادم از طريق هم ريشه هايم به گوش آنهايي که مرا به اشتباه "خليج عرب" مي خوانند رسانده شود؟!!!
پس بلند شويد و همت کنيد ,اين خواسته ي من است,خواسته ي خليج فارس .