بنام خدا ،براي خدا وبه ياد خدا.باعرض سلام خدمت همولايتي هاي بي نظير،خوب،نجيب،متحد،وفادار،ولايتي،شهيد پرور و....از اينكه دغدغه اصلاح اوضاع روستا را در سر مبارك داري سپاسگزارم .قطعا خداوند همين صرف دغدغه را هم بي پاسخ نخواهد گذاشت.براي حقير هم سوال بود وجاي بس عجب وشگفت كه چرا در يك روستا چندين خود كشي رخ داده است.به نظر مي رسد هرچه انسان از خود حقيقي خود فاصله بگيرد،خود را،استعداد ها وتوانا ييهايش را كشف نكند،اسير روز مرگي شود و راه را گم مي كند و مي خواهد خود را از چاله نجات دهد كه نا خواسته خود را به چاه مي اندازد.اسلام مي فرماييد اول از خود شروع كنيد.اول خود سازي بعد ديگر سازي.معناي اين جمله مولا علي عليه السلام كه فرمود :(من عرف نفسه فقد عرف ربه:هر کس خود را شناخت خداي خود را شناخته است)خيلي بلند و بالاست.که از عقول امثال ما خارج است.وقتي فرد نمي داند براي چه آفريده شده است،وظيفه اش در اين دنياي فاني چيست،در کدام مسير حرکت مي کند وبه کجا رهسپار است؛نتيجه اش پوچ گرايي ،اتلاف سرمايه عمر در امور لغو و بي ثمر ،حيراني وسرگرداني وپس از مدتي به خود خوري و سرخوردگي مي افتد و نتيجه اش ميشود آنکه در يک روستاي کوچک چندين نفر خود کشي ميکنند.انسان قرن 21که شديدا کم ظرفيت،زود رنج،کم حوصله،است به ملجأ مطمئن نياز دارد که به آن تکيه کند و از عسر به ساحل يسر راه يابد.و بي شک آن پناهگاه امن دين اسلام است.دور شدن ما از ارزشهاي اسلامي که خير دنيا وآخرت در آن نهفته است ما را گرفتار کرده است.مگر اسلام نمي گويد همسايه بايد از حال همسايه اش خبر داشته باشد ،ببيند غذا دارد،مشکلي ندارد،نياز مندي ندارد،و ....ولي وقتي ما فقط به فکر شکم خود،کار خود ،ماشين خود،پول خود ،زن خود،بچه خود،غذاو لباس خود،مسافرت خود ،شادي وتفريح خود،پيشرفت خود و هزاران خود و منيت ديگر باشيم ميشود آن چيز که نبايد بشود.عزيزان من بايد به فکر ديگران باشيم،غم وغصه ديگران را غم و غصه خود بدانيم ،يار و ياور هم باشيم ،اينها را اسلام به ما مي آموزد.اگر به اسلام عمل مي شد اين همه فقير مادر جامه امام زماني نداشتيم.امام راحا رحمة الله عليه فرمودند هرجا کاخي ساخته شود ،کوخي خراب شده است.بله ريشه بسياري از اين خود کشي ها فقر است.جوان عاشق دختري مي شود،گناه که نکرده است،ولي چون نمي تواند ازدواج کند،چون پدر من دو سه شغل داردولي جوان مملکت بي کار است،خانواده اش راضي نمي شوند مي گويند الان شرايطش را نداريم ،خوب همه انسان ها ظرفيتشان يکسان نيست؛جوان بد بخت صبر مي کند ،ناگهان مي بيند طرف رفت حالا کاري از دستش ساخته نيست،خود کشي مي کند.پدر خانواده کارش زحمت براي اين وآن است،با کارگري ،با سيلي صورتش را سرخ نگه داشته،يک نفر نمي رود بااو بنشيند به او اميد بدهد ،به او کمک کند ،کمک به سرمان بخورد ،يکي برود درد دلش را بشنود تا او خالي شود ،ببيند که کسي به فکر او هست،تا کمي زخمهاي وجودش التيام يابد،خوب وقتي اينگونه شد و راه به جايي نبرد خودش را به دار مي آويزد تا از هفت دولت آزاد شود ،ولي نمي داند که جهنم هفت طبقه براي خود پيش خريد مي کند.الان الحمد للله خيلي ها وضع مال خوبي دارند،خوب زکات مالش را بدهد،زکات او به همين فقير مي رسد،گرهي از کارش باز مي کند.کشاورز زکات و خمس مالش را بدهد،تا برکت مالش زياد شود،از اينها مهمتر مالش را پاک کند از حق امام تا بچه اش سيگاري ،ترياکي و ...نشود،به نامحرم نگاه نکند،دزدي نکند،بي ادبي به پدر و مادر نکند، و هزار و يک اثر که در لقمه ناپاک است و تا هفت نسل اثر مي گذارد.خوب اين فرد به هفت نسل خيانت کرده،فرداي قيامت کارش گير خواهد بود.يا رسم ورسومات غلطي که از غرب وارد پايتخت شده،از پايتخت به شهر واز شهر به روستا ها هجوم آورده و اسلام و دين وقرآن را در زندگي ما ،اعمال و رفتار ما کم رنگ کرده است مثل عروسي هاي آنچناني ،بزن وبکوبهاي که گناه دارد،بله شاد بودن خوب است ،ولي قرار نيست با هر وسيله اي انسان شاد شود،خوب شب اول عروسي و آغاز زندگي با گناه آغاز مي شود ،بعد بچه اش فلان کاره مي شود مي گويد کدام سگ يا گربه را گشته بودم که اين دچارم شد.اين تجمالت بي جا که سبب شده مادر دختر تمام تلاشش را بکند تا از ديگر دختران جهيزيه دخترش بيشتر باشد،يا عروسي اش پر سر وصدا باشد و ...که اينها سبب شده جواننان ما کمتر به سمت ازدواج سوق پيدا کنند،که اين در آينده آثار بسيار ناگواري را بر جامعه خواهد گذاشت؛دختر هرزه مي شود ،پسر بي غيرت و خيابان گرد مي شود ،رفيق باز مي شود ،مي خورد مي خوابد، به فکر زندگي نيست و سر از ناکجا آباد در مي آورد.بله ما سرمايه هاي گرانبهايي چون جوانان را با دستان خود ذبح مي کنيم،بع دکه سيل آمد و همه چيز را برد حالا ستاد جلو گيري از حوادث غير مترقبه تشکيل مي دهيم. هزار درد ناگفته در دل است ولي مجال نيست ،چند پيشنهاد:
1.شورا،دهيار،سرمايه دار ،و عموم مردم بسيج شوند که يک کارخانه اي در روستا احداث کنند ،تا جوانان برگردند و روستا را رونق دهند،مدرسه ها رونق بگيرد،و...
2.جلساتي با حضور استاد معظم آقاي دکتر ميرزابگي (روحي فداه)تشکيل گرددو در رابطه با انسان شناسي و خود شناسي صحبت شود.
3.گارگاه هاي آموزشي براي زوجهاي جوان تشکيل شود تا قبل از ورود به زندگي فهم ودرک کافي پيدا کنند که قبل از اينکه فرزند متولد شود ،بعد از تولد و در سن حساس بلمغ وظيفه خود را تشخيص دهند.
4.به همت روحانيت معظم وشورا،تيمهايي به اسم(تيم دلجويي) تشکيل شودتا به داد دل فقرا برسند ،مشکلالت خانواده ها را بررسي کنند و تا حد توان در صدد حل آنها برآيند.
5.ماهيانه از روحانيت معظم در خواست شود تا جلساتي مداوم داشته باشند ودر رابطه با اسلام شناسي،راه شناسي و...صحبت شود تا از گوهرهاي ذدين اسلام با خبر شويم.
6.هر کس در هر هر جايگاهي هست به قدر توان خود بکوشد شرايط ازدواج جوانان را فراهم کند تا دين جوان حفظ شود و قبل از آلوده شدن جوان عزيز به انواع واقسام انحرافات او را نجات دهند.گروهي برسي کنند که کدام مادر در تأمين جهزيه دخترش مشکل دارد،کدام جوان شغل ندارد ومشکل مالي داردو ....
7.جشنواره اي گرفته شود و چهره هاي موفق روستا در زمينه هاي گوناگون معرفي شون،تا ايجاد انگيزه شود وموتور محركي براي ديگران،هم اينكه مردم ايشان را بشناسند تا بتوانند از آنها بهره ببرند.
درود خدا بر شما همشهريهاي عزيز و بزرگوار و همدل كه مثال زدني هستيد.اميد وارم به سمت شكوفايي معنوي و مادي حركت كنيم.
خدا کند که اول وظيفه خود را تشخيص وبعد به آنها عمل کنيم.التماس دعاي خير.