"من زندهام
مثل تو
و اکنون در کنارت ايستادهام
پس چشمانت را ببند و حضور مرا
کيست که بتواند ايمانش را از اعمالش جدا کند، يا اعتقادش را از اشتغالش؟
کيست که بتواند ساعتهايش را پيش خود بگستراند و بگويد "اين از براي خدا و اين از براي خودم؛ اين از براي روحم و اين از براي تنم؟"
همهي ساعتهاي شما بالهايي هستند که در آسمان پرواز ميکنند، از خويشتن به خويشتن.
آنکس که اخلاقش را همچون فاخرترين جامهاش
ميپوشد، بهتر است برهنه باشد و آنکس که رفتارش را با قواعد کردار راه
ميبرد پرندهي ترانهخوان خود را در قفس محبوس ميکند.
اگر ميخواهيد خدا را بشناسيد پس در حل معماها مکوشيد.
به گرداگرد خود بنگريد تا او را ببينيد که با کودکان شما بازي ميکند.
به آسمان بنگريد؛ او را خواهيد ديد که در ميان ابرها گام برميدارد، دستهايش را در آذرخش دراز ميکند و با باران فرود ميآيد.
او را خواهيد ديد که در گلها ميخندد، سپس برميخيزد و دستهايش را در درختها تکان ميدهد".