وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
»» چهار کيلو سعادت دارين؟
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مملي
شما به خاتمي فحش تان را بدهيد"
تاريخ انتشار : يکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 20:08
محمد مهاجري در خبرآنلاين نوشت:
اين داستان معروف را ( اگرچه با اختلاف درجزئيات) همه شنيدهاند:
فردي با يک چماق وارد داروخانه شد، از متصدي داروخانه پرسيد: آقا نفت داريد؟» پاسخ متصدي داروخانه منفي بود.مشتري با چوب روي ويترين کوبيد و آن را شکست و گفت: مردهشور داروخانهاي را ببرد که در آن نفت نميفروشند.
روز دوم وارد همان داروخانه شد از همان آقا پرسيد، نفت داريد؟ و باز هم پاسخ منفي شنيد. مشتري دوباره با چماقش بخشي از ويترين را شکست و گفت: مردهشور داروخانهاي را ببرد که نفت ندارد.
روز سوم، صاحب داروخانه براي جلوگيري از خسارت بيشتر، مقداري نفت تهيه کرد و در ويترين گذاشت. مشتري وارد شد و گفت: آقا نفت داريد؟ متصدي گفت: بله. او چماقش را محکمتر از دو روز گذشته بر ويترين زد و گفت: اين داروخانه است يا نفتفروشي؟ مردهشور داروخانهاي را ببرد که نفت دارد!
روز چهارم باز هم مشتري وارد داروخانه شد. تا خواست بپرسد که «نفت داريد؟» متصدي داروخانه گفت: نفت را بهانه نکن. زود باش شيشه را بشکن و برو تا به کارمان برسيم.
حالا حکايت سيدمحمد خاتمي است.
چه از او نقل شود که در انتخابات شرکت ميکند، چه گفته شود که او تحريم کرده، چه روايت کنند که ميخواهد انتخابات را جدي نگيرد ،چه در دماوند راي بدهد و چه و چه و چه، عدهاي در داخل و خارج کشور، به او فحش ميدهند. چهجوري رأي دادن و کجا پاي صندوق رفتن و دليل رأي دادن و ندادن هم بهانه است.
کسي که بنايش بر فحش است، بجاي نقد و گفتگو ، فحش مي دهد.
پس آقايان محترم! فحش تان را بدهيد و برويد دنبال کارتان.