• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : قابل توجه دانش اموزان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 72 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      
     
    +
    بخشي از اعتراضات موجود سوءاستفاده دشمن و اغتشاش و آشوب بود... قبول، اما بخشي ديگر اعتراضات و پرسش‌ها و مطالبات مردمي است. اين وضعيت را هوشمندان و صاحب‌نظران از سال‌ها پيش تشخيص مي‌دادند و مي‌گفتند اما... حال اين مريض را پزشکان حاذق با اولين نگاه مي‌فهميدند اما مديران بيمارستان جامعه که تجربه و دانش کمتري داشتند بايد خونريزي و حمله قلبي را مي‌ديدند تا باورشان شود. اين مريض حالا وضع خود را به خوبي نشان داده. اگر تا پيش از اين هرگونه اعلام خطر به حساب سياه‌نمايي و توطئه گذاشته مي‌شد حالا ديگر بايد اين صدا را شنيد و براي حل مشکلات فکري کرد. گرچه ضربات سنگين و خطرات گسترده‌اي وجود دارد اما همچنان هم براي نجات اين مريض وقت هست.
    +
    به دنبال حوادث اخير پرسش‌هايي مطرح شد که مضمون آن اين است که: آنچه را که در اين روزها مي‌بينيم و اموري را که مي‌شنويم ما را با اين پرسش مواجه کرده است که آيا آنچه مي‌گذرد، ناشي از آموزه‌هاي اسلام است يا مربوط به مسلماني برخي است؟ آيا در اسلام اصيل يعني سيره سياسي رسول الله (ص) و امير المومنين (ع) نمونه‌هايي از زندان کردن مخالفان سياسي، اعتراف گرفتن و آبروي آنها را بردن، کتک زدن سازمان يافته و يا مرعوب ساختن مردمي که «الله اکبر» مي‌گويند، تخريب اموال، ناسزا و فحش ناموسي و سخنان شنيع و عربده‌هاي مهيب و تحقير زنان و حتي سالخوردگان به نام دين وجود داشته است يا اين رويه «اسلام تازه» مدعيان مسلماناني است؟
    +
    الهام:کم شدن شغلهايم خلاف قانون اساسي!
    + دوست 
    سقوط يک هواپيمايي توپولوف و کشته شدن تمام سرنشينان ببينيم صداو سيما چقدر به اين خبر اهميت ميده
    http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=55698
    + شعري از عبدالجبار کاکايي 

    براي پسرم که امروز بي گناه سيلي خورد

    اين همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم براي جنگي که بود براي تن هاي تکيده در لباسهاي خاکستري براي آرامش مادرانم در آوار بمب براي هيجان پدرانم در آشوب مرگ . اين همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم براي آفتابي که بي نياز از دليل بود .

    از جنگ که برگشتم پيراهن خاکستريم را آويختم به ديوار خاطرات و به زندگي با مردمي سلام گفتم که عطر شناسنامه هايشان در مشام جانم بود و اسمم در ميان اسمهايشان باليد و کم کم بزرگ شد .با گريه هايشان گريستم و با خنده هايشان خنديدم .

    و امروز کنار من بودي و بي گناه سيلي خوردي از کسي که لباس خاکستري مرا پوشيده بود مقابل چشم حيرت زده ي من سيلي خوردي در بي پناهي و ناچاري وخدايي که تنها دوستت بود ديد که بي گناه سيلي خوردي از حشره اي که در لباس من خزيده بود همان لباسي که من به ديوار خاطراتم آويخته بودم.

    و آن لحظه انديشيدم کاش پس از جنگ سوزانده بودمش تا تنپوش بلايي چنين نمي شد.

    پسرم

    به تن هاي تکيده اي که در لباس من سالهاي پيش جنگيدند شک نکن . به قهرمانان قصه هاي من شک نکن . به رودخانه هاي خون آلود اروند و کارون شک نکن به تن هاي مجروح تنگه ي چزابه شک نکن به بدنهاي خاک آلود دشتهاي مهران شک نکن فقط به حشره اي شک کن که در لباس من خزيده بود .

    + azeran 
    فتواي‌درخواستي حاميان‌دولت از‌ هاشمي!
    سايت حامي دولت در قالب مطلبي که به گفته خود به نقل از "نامه جمعي از دانشجويان دانشگاه‌هاي تهران به حجت‌الاسلام هاشمي رفسنجاني" منتشر کرد، خواستار حرام اعلام کردن اقدام عليه دولت از سوي هاشمي شد.
     <      1   2   3   4   5