وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
پاييز و... آذران
نظرات :
2
خصوصي ،
40
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ن
شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي (ره) در سخناني كه با عنوان "امامت و رهبري" ايراد كرده است به نقل خاطره اي مي پردازد كه از باب مقدمه آن را مي آوريم. ايشان مي گويد: يكي از آقايان مي فرمود: روزي به حمام رفتم. حمامي هم كه خيلي به آقا ارادت داشت كارگري را مي فرستد براي اين كه سر آقا را بتراشد. كارگر وقتي شروع به تراشيدن سر آقا مي كند قسمت هايي را زخمي مي كند. در اثناي كار آقا مي گويد، بس است! ديگر نمي خواهم سر مرا بتراشيد. كسي را سراغ استاد حمامي مي فرستد كه بيايد. استاد مي آيد و آقا مي گويد اين چه كارگري است كه گذاشتي سر مرا بتراشد! اين كه همه جاي سر مرا زخم كرد! استاد مي گويد: حضرت آيت الله، اختيار داريد، من عمدا اين فرد را خدمت شما فرستادم، براي اين كه او هر شب نماز شب مي خواند! آقا مي گويد برادر، من كه نگفتم مي خواهم با يك كسي نماز بخوانم يا مسافرتي بروم كه مرا در موقع نماز شب بيدار بكند. گفتم كسي را مي خواهم كه سر مرا خوب بتراشد! تو بايد يك كارگر مسلمان خوب مي فرستادي كه سر را خوب بتراشد نه اين كه نماز شب بخواند. اين آقا اگر نماز شب خوان واقعي است از اين به بعد ديگر حرام است سر بتراشد، براي اين كه سر مردم را زخم مي كند! بايد برود سراغ يك كار ديگر.