(گفتوگو با تونل توحيد)
الهي به زمين گرم بخوري مرد!
محمود فرجامي در تهران امروز نوشت :
تونل توحيد، بزرگترين پروژه زيرزميني تاريخ شهرسازي ايران روز دوازدهم
بهمن رسما افتتاح شد كه البته اينها مهم نيست و همانطور كه برخي رسانهها
به آن توجه كردهاند مهم اين است كه در آن روز در تونل توحيد يك تصادف
رانندگي روي داد كه البته مهم نيست به خاطر بياحتياطي راننده بود يا چيز
ديگر و مهم اين است كه بالاخره يك جوري حال قاليباف گرفته شود. در همين
راستا با متهم اصلي يعني تونل توحيد مصاحبهاي انجام دادهايم كه
اميدواريم در صدا و سيما و ساير رسانههاي دولتمدار انعكاس مناسب پيدا كند.
ما: خودت را معرفي كن.
تونل: من تونل توحيد هستم.
ما: چه نسبتي با قاليباف داري؟
تونل: هيچي به خدا!
ما: اعتراف كن. ما مداركي داريم كه تو يك بار خود را متعلقه او ناميده بودي.
تونل: دروغه. من متعلق به مردمم. فقط قاليباف من را افتتاح كرد. الان هم كه ول كرده رفته سراغ تونل
صدر- نيايش كه الهي روز خوش نبينه.
ما: كي روز خوش نبينه؟ قاليباف يا تونل؟
تونل: قاليباف كه با اين همه گربهاي كه برايش ميرقصانند و چوبي كه لاي
چرخش ميگذارند محال است روز خوش ديده باشد يا ببيند. منظور من آن تونل
ذليلمرده است كه باعث شده الان چند روز آزگار است باقر يكسري هم به من
نزند. حالا همه فكر و ذكرش شده تونل تازه.
ما: پس شما از محمدباقر قاليباف شاكي هستيد؟
تونل: بله كه شاكي هستم. يكي نيست بگه مرد، آخه اين رسمشه كه سه، چهار سال
آزگار پاي يك تونل بنشيني و صبح تا شب بهش سر بزني آنوقت همينكه افتتاحش
كردي بيندازي بروي سراغ يك تونل ديگر؟ شما باورتان نميشود همينكه شمارنده
ما را برداشت انگار نه انگار كه با هم نسبتي داريم؟!
ما: گويا ايشان سابقه دارد. تونل رسالت هم شكايت مشابهي از ايشان داشت.
تونل: بعله آقا... اصلا كارش همينه. بيايد چند سال آدمهايش را بيندازد به
جان تونل مردم، بعد كه به كمال رسيد، افتتاحش كند برود سراغ يك پروژه
ديگر. اصلا ما را بيقدر كرده. من قبل از باقر چند تا خواهان ديگر هم
داشتم. اينها مگر دست به من زدند؟ حاشا. اينقدر براي تونل احترام قائل
بودند كه من زمان آنها رنگ لودر را هم نديدم. حتي يكيشان يك پرچم زد
اينجا كه به خاطر آرامش همسايهها ما دست به اين تونل توحيد نميزنيم.
آكبند من را گرفت، آكبند تحويل داد. حتي به رسالت هم كه دم بخت بود دست
نزد آن مرد، بسكه نجيب بود. ولي اين باقر اگر بدانيد با ما چه كرد! هرچي
عمله و بنا و مهندس و نقشهبردار و راننده بود را شبانهروزي انداخت به
جان من. آدمي توي شهرداري نمانده كه دستي به من نزده باشد!
ما: در انتها چه پيامي داريد؟
تونل: الهي به زمين گرم بخوري مرد! الهي 20 و 30 بشود يك شبكه 24 ساعته
پوست از كلهات بكند اي باقر بيوفا. خدا ايشالله اين خانم فاطمه رجبي را
حفظ كند كه ماهي يكبار سكه يك پولت ميكند...(گريه)
ما: از ساير مسئولان چه انتظاري داريد؟
تونل: خدا را شكر كه آنها بيشتر از انتظار ما حال اين مرد را ميگيرند و خون به جيگرش ميكنند. خدا حفظشان كند.
ما: از اينكه وقت خودتان را در اختيار ما گذاشتيد متشكريم.
تونل: ما كه همه چيزمان را در اختيار شما گذاشتيم؛ وقت هم روش!