وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
خبري كه همه از آن بيخبريم
نظرات :
0
خصوصي ،
64
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
لهيبتمنب
شنيدم روز بيست و دو بهمن آزرون نمايشنامه اي داشتن
از قرار يکي از آزرونيا که دل پري از همسايه اش داشته و در مورد ساخت خونش که مزاحم نور خورشيد و از اين حرفها براش هست حسابي شاکي بوده و منتظر يه فرصت که دق دليشو سر همسايه خالي کنه
پسر همسايه روز بيست و دو بهمن يه تعدادي از دوستاش و براي زيارت به آقا علي عباس مي بره و نصف شب ظاهرا ساعت چهار با کمي سر وصدا ميان آزرون بخابن وبعد برن نميدون محلات يا جاي ديگه
ساعت نزديک ظهر از خواب پا ميشن و با کمي سر وصدا و برف بازي ميرن که سوار ماشين بشن
همسايه که فرصت را مغتنم ميبينه مي دوه ميره بلندگو را از شيخ محسن ميگيره و شروع به سخنراني که از چه نشستين که جنبش سبز آزرون فتح کردن
شيخ محسن از همه جا بي خبر هم تشکر جانانه اي از طرف ميکن و مردم هم راه مي افتن که با تهرونياي غاصب و سبز مبارزه کنن که ظاهرن آقاي رازقي ميگه صبرکنين بزارين ببينيم چي شده که ماشين هاي تهرونيا از کنارشون رد ميشن وميرن و يه عده اي هم ظاهرن تا يه جاههايي دنبالشون ميرن که بزننشون
در نهايت معلوم ميشه که اون طرف تهروني هم از احمدي نژادياي تيره
و خلاصه يه عده اي که اشتباه کرده بودن بدون اعلان دم قضيه را نو گذاشتن
قصه ما به سر رسيد کلاغه به خونش نرسيد