• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : مژده
  • نظرات : 0 خصوصي ، 127 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + اتان 
    سايت کلمه امشب در خبري فوري, خبر از دستگيري احمد يزدانفر سر تيم محافظان مير حسين موسوي امشب توسط نيروهاي امنيتي داد. عجب روزگاري شده, امنيت ملي محافظ منصوب مي کنه اما وزارت اطلاعات که اين روزها بهتراست آن را سپاه بنانيم, همان محافظ را دستگير مي کند.آدمي از دست اين بي عقلان شک مي کند که مگر ممکن است اين همه جهالت و نا فهمي. سردار مهرورزي با اکيپ دويست نفره راهي کاشان مي شود و در ميان جمعيت بيش از مردم, برادران لباس شخصي به چشم مي خورد اما در آخر امام جمعه شهر در نماز جمعه گلايه از مردم کاشان دارد که چرا با شعار هاي خود,سفر را به کام دکتر مهرورز مارا تلخ کرديد و با وقاحت تمام تقاضاي ارسال نامه و عذرخواهي از کوتوله ترين کوته فکر جهان را دارد. واقعا آقايان اسهال در کلام و يبوست در تفکر دارند. سوالم اينجاست که چرا بايد محافظ مير عزيز ما دستگير شود؟ اما وقتي نگاه مي کني ميبيني ديگر کسي براي ميرحسين باقي نمانده و آنقدر اين حلقه تنگ شده است که نوبت دستگيري محافظ ميرحسين مي رسد. چند روز ديگر منتظر دستگيري بقال سر کوچه ميرحسين باشيد. حالا از اين حرف ها گذشته آخر مگر مي شود به اين عزيز از گل نازک تر گفت؟ به قول کروبي عزيز اين مرد نجيب چه هيزم تري فروخته که اينگونه قصد تنگ ساختن عرصه بر او داريد؟ اما گـرگ ها خـوب بـداننـد در ايـن ايـل غـريـب گـر پـدر مُـرد ، تـفـنـگ پـدري هسـت هنـوز گـرچـه مـردان قبيلـه همگي کشته شدند توي گهواره ي چوبي ، پسري هست هنوز آب اگر نيست ، نترسيد ، که در قافله مان دل دريـايـي و چشمــان تـري هست هنـوز بگذريم ميرحسين منو به عنوان محافظ قبول مي کنيد؟