وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
گل محمدي آذران
نظرات :
0
خصوصي ،
74
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
چيتينگ
قربانت گردم بنده خودم هم در زمان شاه نماينده مجلس بوده ام بنا بر اين خلق و خوي يک نماينده را مي دانم. من شخصاً وقتي وارد مجلس شدم، احساس کردم وارد بهشت شده ام. در مقابل آنهمه پارتي بازي که کرده بودم، در برابر آنهمه زحمتي که کشيده بودم و پس از آنهمه خرجي که کرده بودم تا انتخاب شوم، به چهار سال استراحت نياز داشتم. بنابر اين حوصله اين را نداشتم که هرروز به طرح هاي عجق وجق يک نماينده ناوارد راي مثبت بدهم و خودم را از نان خوردن بيندازم. مي رفتم مجلس، با دوستان خوش و بشي مي کرديم، جوکي مي گفتيم، خاطره اي تعريف مي کرديم، قرار گردش و ميهماني گرم و نرمي را مي گذاشتيم و اگر هم قرار بود رائي بدهيم، يواشکي از بغل دستي ام مي پرسيدم: فلاني، راي دادن به اين لايحه خطر جاني و مالي ندارد؟ اگر مي گفت نه اعليحضرت خودشان فرموده اند راي بدهيد، مثل بچه آدم مي رفتم راي مي دادم و مي آمدم و دوباره مشغول بگو و بخند مي شدم، اگر هم غير از اين مي گفت ضرب المثل يک نه بگو، نه ماه روي دل نکش را به خاطر مي آوردم يا راي منفي مي دادم يا ممتنع، و شب با وجدان و اعصاب راحت سرم را مي گذاشتم روي بالش!