وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
پروژهاي خدمت
نظرات :
0
خصوصي ،
24
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ي
شما يادتون نمياد، کيک مي خريديم پونزه زار. کاغذ زيرش رو هم مي جويدم! شما يادتون نمياد موقع امتحان بايد بين خودمون و نفر بغلي کيف ميزاشتيم رو ميز که تقلب نکنيم. شما يادتون نمياد اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نميرفتيم که…يه دونه اوستا کار ميومد با يه قيچي! شما يادتون نمياد…جنازه از ويدئو راحت تر جا به جا مي شد! شما يادتون نمياد، سرمونو مي گرفتيم جلوي پنکه مي گفتيم: آ آ آ آ آ آآآآآ خانواده آقاي هاشمي به کازرون رفتند شما يادتون نمياد، خانواده آقاي هاشمي رو که ميخواستن از نيشابور برن کازرون، تو کتاب تعليمات اجتماعي. شما يادتون نمياد، تو نيمکت ها بايد سه نفري مي نشستيم بعد موقع امتحان نفر وسطي بايد ميرفت زير ميز. شما يادتون نمياد، بازي اسم فاميل. ميوه:ريواس. غذا:ريواس پلو…..! شما يادتون نمياد, سريال روزي روزگاري که پخش ميشد تيکه کلام رايج بين مردم شده بود “التماس نکن” شما يادتون نمياد، تو بلفي و ليليبيت.. عمو دکتره هميشه مست و پاتيل بود! دماغش هميشه قرمز بود و بطزيش دستش! شما يادتون نمياد چرخ فلکي که چرخو فلکش رو مياورد 4 تا جا بيشتر نداشت و با دست ميچرخوندش. شما يادتون نمياد اونجا که الان برج ميلاد ساختن، جمعه ها موتورهاي کراس ميومدن تمرين و نمايش. عشقمون اين بود که بريم اونا رو ببينيم. راستي چي شدن اينا؟ شما يادتون نمياد؛ جمعه شبا سريال جنگجويان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگير بوديم.