هدف بنده ازاين يادداشت تمييز قائل شدن بين مفاهيم باندگرايانه غيرواقعي
بامفاهيم اصيل سياسي ديني مي باشد تابدين طريق جريان هياهو متوجه شود كه
باتشكيك حق وباطل به هيچ وجه نخواهد توانست من شهروند را فريب دهد.
1- بصيرت : دراصطلاح فرهنگ علوي به معناي قوه تشخيص حق ازباطل مي باشد به
شكلي كه طرف حق واجد ويژگي اخلاق اسلامي باشد ولي در واژگان كارخانه هياهو
بصيرت يعني نديدن وقايع واقعي به نفع باند وتيمي خاص را شامل مي شود به
شكلي كه گناهان كبيره جريان هياهو بانگاه خودي ديده نشود ولي رفتارهاي دفاع
از حريم قانوني ديگران چون هويت هياهو را زير سئوال مي برد برجسته وبا
برچسبهاي غيرواقعي زير سئوال رود.
2- فتنه : در متون اسلامي تشيع به معناي رفتارهاي عوام فريبانه تعمدي جريان
قدرت ونفاق درنقاب ارزش ودين را شامل مي شود كه قصد سوء استفاده از دين
براي مقاصد دنيوي دارند كه با ابزارهاي زروزور وتزوير تلاش درجهت زيرسئوال
بردن اصول واقعي مي نمايند ولي فتنه ازنگاه جريان هياهو يعني ابزاري براي
عوام فريبي وزيرسئوال بردن اركان نظام اسلامي به شكلي كه ازشعارهاي ارزشي
شروع ودرنهايت به سكولاريسم منتهي شود .
3- حاكميت اسلامي: دراصطلاح قانوني خودش يعني مردم سالاري ديني به شكلي كه
اسلام ومردم وايران اركان آن باشد ومردم وايراني بودن نيز تابعي ازاسلام
ناب محمدي (ص) باشد ولي جريان هياهو به حاكميت وحكومت اسلامي اعتقاد ندارد
وبراساس القائات حجتيه ها درزمان غيبت ولي عصر(عج) حكومت اسلامي مفهومي
ندارد فلذا حاكميت اسلامي ازنگاه جريان هياهو يعني جاه طلبيهاي
باندگرايانه.
4- خودي وغيرخودي: دراصطلاح علوي خودي يعني هركه تقواي بيشتري دارد وبه خدا
نزديك تراست ولي در فرهنگ هياهو خودي يعني هم تيمي سودسالار وشريك در عرصه
قدرت طلبي وغيرخودي يعني كسي كه حق را بگويد چراكه جريان هياهو برمدار
حقانيت نمي چرخد.
5- براندازي نرم: دراصطلاح واقعي سياسي يعني فراهم آوردن تدريجي شرايط
بحران درجوامع مورد هدف به شكلي كه باشناسايي ضعفهاي مديريتي وكار روي
ناتوانيهاي مشهود چنين القاء مي شود كه حاكميت غيرمردمي است . ودراصطلاح
هياهو براندازي نرم يعني ابزاري براي سرپوش گذاشتن به فسادها وسوء
مديريتهاي جريان هياهو به شكلي كه براي صباحي مديريت وسلطه دراندك مدتي كل
حاكميت اسلامي را به تاراج مي برد.
6- ارزشي بودن ومكتبي بودن: در متون اسلامي به معناي رعايت اصول ديني در
حكومت اسلامي مي باشد به شكلي كه به عزت عمومي وتكريم انسانها منتهي شود
ولي ازنگاه جريان هياهو ارزشي بودن يعني نقابي ازظاهر ديني براي
ويرانگريهاي نفس اماره مي باشد به صورتي كه باظاهر دين تهمتها رواج گردد
وهركسي بر عليه موج هياهو باشد سركوب شود.
7- مردم سالاري ديني: در متون اسلامي به معناي تكريم انسانها مي باشد به
شكلي كه پيرزني ضعيف توان شكوه از كارگزاري نالايق را داشته باشد ولي در
اصطلاح جريان هياهو مردم سالاري ديني يعني سياست گذاريهاي نامشروع تيمي
والقا ء آن به عنوان خواسته ملت با تز تكرار سناريو باطل.
8- عدالت : در مفاهيم علوي عدالت يعني تعيين معيارهاي عملي براي بهره مندي
امت مسلمان ازبيت المال وبهره مند شدن آنها ازحقوق شهروندي با شاخصه برابري
وبرادري وعدم تبعيض بين افراد دربهره مندي از امكانات.
ولي در اصلاح هياهو سالارانه عدالت يعني شعاري براي حذف وقلع وقمع منتقدين
ومخالفين به شكلي كه براي اثبات خود تهمت فساد ثابت نشده اي به مومنين داده
شودوتيم رسانه اي هياهو وبرچسب به مومنين راه اندازي شود.
9- قانون گرايي: درمعاني واقعي يعني تبعيت از اصول قانون اساسي وقوانين
مصوب مجلس شوراي اسلامي ولي در اصطلاح هياهوسالارانه قانون گرايي يعني
اجراي گزينشي قوانين به نفع تيم وباند خويش وبر عليه جريانات ديگرودرنهايت
قانون ازنگاه هياهو حاكميت افراد مشكل مدار برجامعه.
10- سياست دروني وبيروني : دراصطلاح واقعي يعني شيوه هاي درست مردم داري
دردرون جامعه كه درنهايت به امنيت رواني آحاد جامعه منجر شود ودرقسمت تعامل
بيروني نيز روابط سازنده با ملل ديگر به شكلي كه به صدور انقلاب اسلامي
منجر شود بخصوص از طريق ساستهاي ابتكاري.
ولي سياست دروني ازنگاه هياهو يعني تفرقه ومديريت والتهاب وموج سواري براي
مقاصد تيمي وسياست خارجي هم يعني عوام فريبي درون باتز مديريت جهاني ولي
انزواي عملي درواقعيت .
11- اقتصاد اسلامي : درمعاني واقعي يعني فرمولهاي پردازش به معيشت واشتغال
وپويايي مادي ومعنوي مومنين ولي ازنگاه هياهو اقتصاد اسلامي يعني نگاه
امنيتي به شهروندان، سرمايه داران، توليدكنندگان و.... يعني كنترل فيزيكي
ديگران ولي نديدن معايب آشكار هم تيميها