وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
لحظه لحظه با گاز رساني
نظرات :
0
خصوصي ،
65
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
من.
محمد نوريزاد در هشتمين نوشته از سلسله مطالبي که با عنوان «گلها و سيمخاردارها» در زندان اوين مينويسد، نسبت به شکنجه عبدالله مومني ابراز نارضايتي کرده و گفته است که ماموران در شکنجه کردن وي روي ساواک را سفيد کردند. گزيده منتخبي از نوشته محمد نوريزاد را در ادامه ميخوانيد: خدايا مردان امنيتي ما، در زدن عبدالله مومني روي ساواک را سفيد کرده اند. مادر او را که مادر شهيد، و همسر او راکه همسر شهيد است، با کثيف ترين الفاظي که شايسته هيچ تنابنده اي مباد، ناسزا گفتند. تا او، به کاري که نکرده بود،اعتراف کند. خدايا تو کجا بودي آنگاه که عبدالله زير ضربات مشت و لگد و کابل بازجو ها بيهوش مي شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجني شعبان بي مخ هاي امنيتي مي رفت؟ مگر نه اينکه تو غيوري؟ و نسبت به بندگان خويش غيرتمندي؟ خدايا عبدالله مومني يک تحصيل کرده مسلمان است. شيداي سرافرازي سرزمين خويش است. از نکبت دزدي و ظلم بيزار است. او، زنداني کساني است که به او مي گويند: چرا تو به خلاف کاري هاي ما معترضي؟ چرا گند ما را برملا مي کني؟ چرا مي خواهي بساط ويژه خواري هاي مارا بر چيني؟ تو را به رييس جمهور و مشاورانش چهکار؟ به او ميگويند (تو را) به وزرا، به سپاه که نبايد در اقتصاد و سياست و عرصه هاي فرهنگي و اطلاعاتي و امنيتي ورود کند چه کار؟ به امامان جمعه، که بايد باسواد و مردمي و مسئوليت پذير باشند؟ به روحانياني که در همه کارها دخالت مي کنند و مسئوليتي نيز نمي پذيرند؟ به اين که چرا به اسم اسلام، مردم را از مسلماني متنفر مي کنيم؟ و اسلام اختراعي خود را به سفره ناگزير مردمان پهن مي کنيم؟ و به روح و روان حق و آزادي و قانون و مردم صلوات مي فرستيم؟ و به صورت همه شان پوزخند مي زنيم؟ خدايا ، چرا گفته اي: «والصبح اذا تنفس؟» تنفس صبح يعني: شب رفتني است؟ يعني صبح آمدني است؟ يعني صبح، درخشش، سربرآوردن نمرده است و نفس مي کشد؟