• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : لحظه لحظه با گاز رساني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 65 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ,.m 
    « باند کبير » شمس اطلاعاتي چگونه افشا شد؟

    باند کبير به سرکردگي سرتيپ پاسدار محمدرضا نقدي در ادامه سرقت هاي زنجيره اي خود، منزل يکي از تجار بين المللي طلا در غرب تهران را - که از مدتها قبل زير نظر داشتند - در فرصتي مناسب مورد سرقت قرار دادند و در آخربن لحظات که سارقان قصد خروج از منزل را داشتند، صاحبخانه آقاي « ر- ک » سر مي رسد که پس از درگيري با ايشان با توجه به مسلح بودن شان، اقدام به تيراندازي کرده و موفق به فرار مي شوند. اما آقاي « ر- ک » چهره دو نفر از سارقان را به خوبي شناسايي مي کنند و پيگيري و شکايت به نيروي انتظامي محل و اداره آگاهي هم کاري از پيش نمي برد تا آنکه در اوايل سال 1381 در کمال تعجب يکي از همان سارقان را که چهره اش را در ذهن ثبت کرده بود، در ميدان امام خميني ( توپخانه) در حالي مي بيند که با لباس فرم نيروي انتظامي سوار بر خودروي پليس است. فرد مذكور خودرو را تا خيابان سرهنگ سخايي - محل توقف خودرو- تعقيقب ميکند اما به گمان تصور اشتباه کاري انجام نمي دهد و مجددا فرداي آن روز به همان محل مي آيد و به انتظار ديدن مجدد همان فرد مي نشيند و اين بار مطمئن مي شود سارق همين مامور نيروي انتظامي است . تاجر مذکور با استفاده از رابطه آشنايي که با آقاي « سواد کوهي » مسئول دفتر نظارت و پيگيري قوه قضائيه داشته است، موضوع را با ايشان در ميان گذارده و بالاخره پس از پيگيري هاي مستمر خود و وکيلش موفق به بازداشت « سرگرد پاسدار عباس آشتياني » يا همان سارق مورد نظر - که در حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي مشغول به کار بوده - مي شود. به محض بازداشت فرد مذکور موضوع به اطلاع مهدي کروبي و دفتر رياست جمهوري نيز مي رسد و با توجه به حساسيت موضوع و اطلاع رياست جمهوري و مجلس و متنفذ بودن مال باخته ( ر- ک ) ماست مالي و فيصله دادن به ماجرا غير ممکن مي شود. پرونده به وزارت اطلاعات ارجاع مي شود و به دنبال آن تعدادي از افراد باند « کبير» شناسايي ميشوند:

    سرهنگ پاسدار سيد رضا جليلي
    سرگرد پاسدار عباس آشتياني
    سروان حميد دستبو
    ستوان دوم امير علي کهندل
    حسين لاريجاني
    سيد عطا فراتي
    فواد کلهر - عضو وزارت اطلاعات

    با پيگيري هاي بعدي معلوم مي شود که « حجت الاسلام رضا بروجردي» نيز که از روحانيون سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي مي باشد عضو باند فوق بوده و احکام شرعي (؟!) سرقت ها و قتل ها را صادر مي نموده است. با مسلم شدن نقش ايشان و حضور محمد رضا نقدي به عنوان رهبر باند فوق پرونده ابعاد حياتي پيدا مي کند . وزارت اطلاعات پس از آن دادگستري استان تهران و دفتر رهبري را در جريان مي گذارد و درباره بازداشت نقدي کسب تکليف مي کند که بالاخره موفق به بازداشت محمد رضا نقدي در 15 اسفند ماه 1381 شده، و متعاقبا وي به بازداشتگاه رمضان ( واقع در بزرگراه حقاني تهران ) منتقل مي شود . وزارت اطلاعات ( معاونت ويژه امور سرويس ) با نظارت دفتر رهبري کار تحقيق و بازجويي از وي را رسما آغاز مي کند و پس از گذشت يک ماه در 20 فروردين 1382 شفيعي - معاون وزارت اطلاعات- ضمن ارسال گوشه هايي از اوراق بازجويي و اقرارهاي محمد رضا نقدي و نظريه مقدماتي تيم بازجويي. اعترافات نقدي را تا آن زمان بدين شرح اعلام ميکند:

    خريد و فروش سلاح و مهمات از مرزهاي شرقي کشور.فروش سلاح هاي مکشوفه از قاچاقچيان بجاي تحويل به مراجع قانوني مربوطه. قاچاق و ترانزيت مواد مخدر از مرزهاي شرقي کشور به عراق تشکيل باند خودسر « کبير » ده ها فقره قتل جنسي و تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه و باجگيري و اخاذي.

    شفيعي ضمن درخواست اختيارات بيشتر براي برسي و بازداشت مابقي افراد دخيل در اتهامات فوق، براي در اختيار داشتن محمد رضا نقدي و مابقي متهمان از دفتر رهبري ( معاونت امنيتي دفتر، حجت الاسلام صادق مير حجازي) طلب تمديد مهلت مي کند. با گذشت پنج روز از ارسال نامه فوق در 26 فروردين 1382 ، دفتر رهبري با ارسال نامه اي به وزارت اطلاعات و بيان شائبه اخذ اعتراف و اقرار هاي فوق با ضرب و شتم و شکنجه از متهمان دستور تحويل متهمان به دادگاه ويژه روحانيت را صادر مي کند. از فرداي آن روز ضمن انتقال متهمان به بازداشتگاه خاتم الانبيا( بازداشتگاه انضباطي پادگان شهيد جولائي وزارت دفاع )، کار رسيدگي به پرونده با استناد به آنکه يکي از متهمان روحاني مي باشد، پرونده در شعبه دوم دادسراي ويژه روحانيت مورد رسيدگي قرار مي گيرد و تيمي مرکب از سه نماينده از ستاد فرماندهي کل قوا ( سرتيپ پاسدار عليرضا اميني )، دفتر بازرسي رهبري (حجت الاسلام زاعري ) و قوه قضائيه ( رضا جلالي با نام مستعار کميل ) بازجويي مجدد را بر عهده مي گيرند. اخبار مربوط به بازداشت نقدي و محاکمه باند کبير به بيرون درز مي کند و سر از مطبوعات در داخل کشور و رسانه هاي شنيداري و نوشتاري خارج از کشور در مي آورد. افراد بسياري که از باند فوق و افراد يادشده متضرر شده بودند به دادسراي استان تهران مراجعه و اقامه دعوي مي کنند، با توجه به فشار افکار عمومي ، مطبوعات ، مجلس و نهاد رياست جمهوري بالاخره جلسه تفهيم اتهام باند کبير تشکيل مي شود ، آنهم به صورت غير علني و کاملا مضحک، بيش از شانزده شاکي به عنوان نماينده شاکيان در دادگاه حضور پيدا مي کنند و همين ! برگزاري جلسات بعدي دادگاه به بهانه ناکافي بودن تحقيقات به تعويق مي افتد و ظاهرا اراده اي هم براي برگزاري آن وجود ندارد به ناگاه و در کمال تعجب در ارديبهشت سال 1382 به هنگام برگزاري جشنواره مطبوعات محمد رضا نقدي در يکي از جلسات غرفه روزنامه کيهان حضور پيدا مي کند و به سؤالات حاضران پاسخ داده و سخنراني مي کند . وي در جواب سؤال يکي از حضار در جلسه که از وي راجع به شايعه بازداشت ايشان و باند کبير سؤال مي کند ، پاسخ ميدهد : اينها ساخته رسانه هاي دشمن است !