وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
سوگ محرم
نظرات :
0
خصوصي ،
83
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خه
..در اين ميان هاشمي رفسنجاني، نقشي بسزا دارد. او يک قدرت واقعي است. وي اگر چه دوبار با راي مردم به عنوان نماينده تهران رئيس مجلس شده، دو بار به عنوان رئيس جمهور با راي مردم انتخاب شده، با راي مردم بارها عضو مجلس خبرگان شده، در مرحله اول انتخابات رياست جمهوري نهم احمدي نژاد راي اول را به دست آورده است، اما توسط کساني که در جبهه ديکتاتوري جا مي گيرند، به دليل اطلاعاتي موهوم و تعريف نشده به عنوان ميلياردر شناخته شده و يک نشريه غيرمعتبر او را ملاي ميليونر خوانده است، از سوي ديگر دوازده سال است که اکبر گنجي به عنوان روشنفکر حوزه عمومي، در مقاله اي به نام " عاليجناب سرخپوش" چنان نوشت که بسياري گمان مي کردند که او عامل قتلهاي زنجيره اي است و دقيقا به همين دليل هاشمي رفسنجاني بخشي از محبوبيت خود را از دست داد. اين روشنفکر حوزه عمومي دوازده سال بعد از اينکه نود درصد مردم ايران گمان مي کردند مقصود او از "عاليجناب سرخپوش" هاشمي رفسنجاني است و روزنامه کيهان با اين تيتر که " آقاي هاشمي! اينها به شما عاليجناب سرخپوش لقب دادند" از وي ياد کرد، در گفتگويي با بي بي سي توضيح داد که منظورش در تمام اين دوازده سال از عاليجناب سرخپوش، آيت الله خامنه اي بوده است. اين روشنفکر حوزه عمومي هيچ توضيحي نداد که چرا در تمام اين دوازده سال که اتهامي به اين بزرگي يعني آمريت قتل روشنفکران توسط مردم به دليل نوشته اين روشنفکر به فردي اشتباه منتسب شده بود، اعلام نکرد که منظور من هاشمي نبود و خامنه اي بود. آيا روشنفکر حوزه عمومي نبايد از حداقل احساس مسووليت درباره نوشته خود برخوردار باشد که وقتي نوشته اش مردم را دچار توهم مي کند، حداقل بعد از خروج از کشور که تندترين حرف ها را عليه خامنه اي زده بود، اين توهم را روشن کند؟ حالا معلوم است که منظور آقاي روشنفکر حوزه عمومي بعد از يک آلزايمر دوازده ساله آيت الله خامنه اي بوده است. بدين ترتيب مي توانيم بپذيريم که پس از ده سال فشار سنگين حکومت بر هاشمي رفسنجاني، فاش شدن عدم دخالت او در قتلهاي زنجيره اي، نداشتن پرونده مالي و مشکلاتي از اين دست، ايستادن در کنار مردم در طول يک دوره حداقل شش ساله، حالا او مهم ترين چهره اي است که مي تواند جلوي فروپاشي حکومت را بگيرد...فرض کنيم که آيت الله خامنه اي امروز بميرد، يا احمدي نژاد امروز به ديار عدم رهسپار شود، يا يک شورش خونين باعث سقوط حکومت شود، يا در جريان کشف يک خيانت بزرگ معلوم شود که پروژه احمدي نژاد و دوستانش يک پروژه اسرائيلي بوده است، اما در چنين وضعي چه کسي مي تواند گذار مسالمت آميز را با کمترين تلفات شکل بدهد، انتخابات برگزار کند، فرماندهان موقت نظامي و انتظامي را منصوب کند و نگذارد که در ساعات زلزله دزدان حرفه اي براي بردن انگشتري آدمها انگشت شان را ببرند؟ در چنين حالتي تنها اميدي که وجود دارد، شخص هاشمي رفسنجاني است. هاشمي رفسنجاني تا زماني که در موقعيت تصميم گير درشوراي تشخيص مصلحت و مجلس خبرگان نشسته است، امکان تغيير مسالمت آميز به هر وضعي در آينده با دردسر کمتري صورت مي گيرد و اين نياز ماست. زمستان امسال، اعضاي شوراي تشخيص مصلحت مجددا تعيين مي شوند. بايد وقايع را رصد کنيم و ببينيم که آيا حکومت اينقدر شعور دارد که هاشمي را حذف نکند. به نظر مي رسد قرار دادن هاشمي در موقعيتي رودرروي خامنه اي، در هيچ حالتي مصلحت نيست. چه دل مردم خنک بشود يا نشود، جاي هاشمي در ميان مردم نيست. کساني که اينقدر شعور ندارند که هر روز بايد به آنها يادآوري شود که آدمي که 32 سال است هر روز جلوي چشم مردم در خانه شيشه اي زندگي مي کند، کيست، نيازي به اطلاع رساني ندارند. اصولا لازم نيست مردم طرفدار هاشمي باشند، هر چه به او فحاشي کنيم بهتر است، او بايد در جاي ديگري باشد، جايي که مي تواند ايران را حفظ کند.