وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
سوگ محرم
نظرات :
0
خصوصي ،
83
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
cvcxv
مسافر ايرانم، ايراني که تا ديروز اگر دربان و نگهبان فلان مسجد محل به ميزان اعتقاد ما به خدا و ولايت و نماز ميت و چه و چه شک مي کرد، کافي بود تا ملتي خانه خراب شود و از شغل و تحصيل و يک زندگي معمولي باز ماند. اما امروز شک بزرگ همان ملت، به نتيجه انتخابات، دولتي را خانه خراب کرده است. اين است برتري شک ما به شک آنها، که اين روزها حضرات از دولت ورزي و قدرت فروشي و حکمراني باز مانده اند. زندان بان شده اند ، گرفتار زندانيان ما شده اند . حتي بدن بي جان ندا و سهراب و مسعود و اشکان و باقي برادران و خواهران شهيدم روي دست شان باد کرده است و به چه کنم چه کنم افتاده اند. تا ديروز ما نمي دانستيم با آنها چه کنيم، از اين پس آنها نمي دانند با ما چه کنند؟ خوش است اين گيجي مفرط دولت که محصول اش گنج حضور ماست در انتخاباتي که به جاي تحريم، راي داديم و حالا طلبکار به ميدان آمده ايم ورنه بي حضور ما ، دولتي با راي اندک مي آمد و فخر انتخاب دموکراتيک اش را به جهان، گران مي فروخت. مسافر ايرانم، ايراني که در شب هاي مناظره محمود احمدي نژاد با ميرحسين موسوي و مهدي کروبي، مردم مي ديدند که حاکميت چه بازيگرانه به ملت مهرباني مي کرد و دولت نيز مهرورزي مي کرد. طرفداران احمدي نژاد درست روبروي دانشگاه تهران به صورت ما گل پرتاب مي کردند. اما تنها چند شب بعد، از ميان همان جمعيت، گلوله توي سينه خواهران و برادرانم شليک کردند و باتوم بر تن و جان شان کشيدند و بعد هم به امام زمان نامه نوشتند، مثل باقي دروغ هاي اين روزهاي خود، براي امام شان هم خالي بستند و گفتند که اسلحه حمل نمي کردند. ما به همان قانون نيم بند پايبند شديم و پاي صندوق هاي راي رفتيم، اما هنوز ما در مرکز هاي راي گيري بوديم که آنها بي قانوني آغاز کردند، يکي پس از ديگري: پايان زود هنگام ساعت انتخابات ، شمارش زود هنگام نتايج آرا، تاييد زودهنگام رياست جمهوري احمدي نژاد پيش از نظر نهايي شوراي نگهبان و به تازگي اعلام زود هنگام معرفي مشايي مساله دار به عنوان معاون اول، پيش از مراسم تنفيذ. شگفتا بر اين همه شتاب شبهه ناک که کودتا کمترين نام است براي آن. مسافر ايرانم، ايراني که تا ديروز همه چيزمان به همه چيزمان مي آمد. مجلس مان به ملت قهر کرده و ساکت مان، شوراي مان به سرماي حضورمان و از همه مهمتر دولتمرد کوتاه ما به بي حوصلگي هاي دراز مان مي آمد اما از اين پس دولت دروغ کجا و ملتي که صادقانه به صندوق هاي راي اعتماد کرد، کجا؟ گريه مادران داغدار ما کجا و گريه سياستمداران، پشت تريبون هاي رسمي کجا؟