• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : تبريك
  • نظرات : 0 خصوصي ، 247 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ty 

    کلمه – مهستي شيرازي: در ?? ساعت پس از تجمع ?? بهمن، واکنش هاي اقتدارگرايان ديدني تر از هميشه بود. سراسيمه بودن اين واکنش ها خبر مي داد که تجمع ?? بهمن، فراتر از انتظار آن ها بوده است و دستپاچگي آنها در مصادره ي نمادها و شهيدان جنبش نشان داد که به راستي دستشان ار هميشه خالي تر است.

    همان شب، حسين شريعتمداري در سرمقاله کيهان از هول حليم در ديگ افتاد و در مطلبي شکرين، شيريني را از حد گذراند و در يک «گاف بزرگ» و يک «قياس معنادار»، خودش را در مقام يکي از زندانبانان رژيم ديکتاتوري پهلوي قرار داد و به نقل از او خطاب به معترضان نوشت: اينا رو باش! بلد نيستند چند تا آشغال رو از ديگ بيرون بندازند، اون وقت مي خواهند “اعليحضرت همايوني” رو از تخت پايين بکشند!»

    شايد هر کس ديگري به جز حسين شريعتمداري اين خبط را مرتکب مي شد و مناسبات و مقامات نظام را اين گونه با ديکتاتوري پهلوي مقايسه مي کرد و با اين صراحت از «اعليحضرت همايوني» مي گفت، حسابش با کرام الکاتبين بود. به راستي چه شاهدي بهتر که اين زنداني سابق با عقده گشايي در حال کامگيري از قدرت است و به نوعي انتقامش را از زندانيان امروزي مي گيرد؟ و چه اعترافي صريح تر از اين، که شريعتمداري ها از فرط دشمني اعليحضرت، رنگ و خلق و خوي او را به خود گرفته اند و از اقرار به آن هم ابايي ندارند؟