ادعاهاي يعقوبي البته به اينجا محدود نمي شود. وي صريحا مي گويد:«در مقوله نعمات خاصه و قوا باب بسته است و بنده هم اجازه نميدهم كه در باب نعمات خاصه و قوا چيزي از ملكوت پائين بيايد وظيفه دارم كه اجازه ندهم كسي واجد قواي ملكوتي شود بايد اين ماجرا تا آن زماني كه مدنظر خداوند است حصر شود و انحصاري (در خودش و خضر) باشد.»
يعقوبي كه گويي خود، محو شخصيت خودساخته خودش شده ، مريدانش را مورد خطاب قرار ميدهد كه «چه اينجا باشم، چه آنجا بدانيد از دست من خلاصي نداريد حتي اگر شماها زودتر برويد باز از دست من خلاصي نداريد هر كدامتان ، هر جا برويد. هر طبقهاي كه برويد، خلاصي نداريد. قبل از اينكه شما پرسيد ميبينيد كه من آنجا هست تا بيائيد بگوييد: مولاجان! من دنبال اميرالمومنين هستم، ميگويم: بلند شو جمعش كن. تا امير المومنين تشريف بياورند فعلاً من هستم بگو كه فلان جا چرا اين كار را كردي يكي دو تا مشت ميخوري مثلاً تا اميرالمومنين تشريف بياورند. و اگر من آنجا بروم بدانيد باز خلاصي نداريد كسي فكر نكند يا بگويد كه: تا وقتي زنده بود از دستش سختي ميكشيديم. حالا كه رفته نجات پيدا كرديم.»
اطلاعات تكميلي خبرنگار "آينده" حاكي از آن است كه اين فرد بعد از برخي اقدامات خود، هم اكنون به مشهد تبعيد شده است. گويا وي دانشجوي پزشكي بوده و بعد از ناكامي در تحصيل به بيان چنين مواردي پرداخته است.
گويا پدر وي كه به همراه دكتر ولايتي و دكتر پرورش از اعضاي انجمن حجتيه بوده، در سال 60 ترور مي شود. او همچنين شوهرخواهر مهمان پرست، سخنگوي وزارت خارجه است، اما مهمان پرست بعد از بروز اين مسايل سالهاست ارتباط خود را با وي قطع كرده است.
شاگردان سابق يعقوبي مي گويند، وي ادعاهايي در زمينه ارتباط با برخي مقامات عالي كشور نيز كرده كه اين مقامات به شدت تكذيب كرده اند.