• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : تبريك
  • نظرات : 0 خصوصي ، 247 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + jk 
    او نقش خاصي براي خودش در تغييرات عالم به تصوير مي‌كشد. مثلا درباره از بين رفتن برج‌هاي دوقلوي نيويورك، اين واقعه را متأثر از دعاي خود مي‌داند: «از خدا خواستيم، خدا امضاء كرد.» و در بخشي از سخنانش در سخنان مضحك و عاميانه‌اي خطاب به حضرت موسي مي‌گويد: «موسي جان! شما اگر توان داري برو اين شارون كه به اسم شما جنايت مي‌كند جمع و جورش كن من يواش يواش دارم عصباني مي‌شم‌ها جناب موسي. نذار من عصباني بشم. شايد بگيد اگر عصباني بشي چي مي‌شه؟ ‌خب، خدا مي‌دونه چي مي‌شه يك شاروني بسازم با توكل به خدا به هر حال من گفتم شما هم باور نكنيد چون باور كردنش بهتون فشار مي‌آره»!!؟ يعقوبي با زير سؤال بردن جايگاه خبرگان در حقيقت اساس معني خبره را زير سؤال مي‌برد و عملا به جايي مي‌رسد كه ملاك تشخيص را تخيلات خود مي‌پندارد. ناگفته پيداست كه نتيجه اين گونه اظهارات كه اساس نظام قانوني و فقهي را زير سؤال مي‌برد، چيزي جز شخص محوري بي‌مبنا نخواهد بود. از همين رو است كه وي به اين نتيجه مي‌رسد كه «بعد از رهبر معظم انقلاب- اين خبر صحيح و يقيني است- امام عليه السلام قسم خورده‌اند كه ديگر هيچ روحاني اي را به عنوان سرپرست جامعه قرار نمي‌دهند… ولايت فقيهي كه بخواهد بر فقاهت استوار باشد مدعيان زيادي خواهد داشت. هر ننه قمر هم هوس مي‌كند و مي‌گويد چرا آقا ولي فقيه باشد و من نباشم.»

    يعقوبي كه اساس فقه و فقاهت را در پاسخگويي به سؤالات جديد ناكارآمد مي داند، به اينجا مي‌رسد كه «حكومت بايد ادامه پيدا كند ولي توسط واجدان نعمات خاصه» و اينگونه است كه يعقوبي زمينه را براي ولايت مدعياني چون خودش آماده مي‌كند. «در ماجراي سال ?? در غائله كوي دانشگاه بلنت اجويت نخست وزير تركيه به رهبر معظم انقلاب جسارت كرد و ما كه به محبت الهي در آن زمان در موقعيت ملكوتي، كلام يكي از دوستان را نقل كرديم و ازخدا خواستيم كه: خدايا اينها را تنبيهشان كن. بلافاصله آن خواسته مستجاب شد و دوسه روز بعد به صورت زلزله بزرگي در تركيه واقع شد… در ماجراي مرگ اسحاق رابين هم همين طور بود. در ماجراي انتفاضه دوم هم همين طور بود. زماني كه از خدا خواستيم كه مردم فلسطين براي بار دوم قيام كنند.»