• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : سوگ مادر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 75 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + hg 
    به تهران آمدم و چند روز بعدش هم به دفتر معماري خانم پانته آ رفتم و درباره کار و مسائل اينگونه صحبت کردم . برگشتم آلمان نتوانستم پول را جور کنم و البته کمي هم ترديد داشتم . تا اينکه آقاي "م" به برلين آمده بود و رفتم ديدم خانم پانته آ هم هست . اول در کنفرانسي در هتل بوديم و بعد هم در رستوراني در غرب برلين پستدام دعوت شدم که چند نفري بيشتر نبوديم. سر ميز نشسته بوديم و خانم پانته آ هم بي حجاب بود . به نظرم مي رسد که رفتارشان هم کمي سرخوش بود که فکر کنم چيزي نوشيده بودند و ... من حقيقتا ترسيدم و گفتم چه بسا اتفاقي بيفتد و درد سر بشود . همان شب بعد از اينکه ايشان را تا هتل مشايعت کردم ، ارتباطم را کاملاً قطع کردم .

    براي کنفرانس ايرانيان خارج از کشور هم برايم دعوتنامه فرستاده بودند که البته بدليل کار نتوانستم بيايم و ديگر ارتباطي نداشتم تا اينکه چند روز پيش اخباري را شنيدم درباره "عباس غ" که به او مي گفتند آقا !

    اين اطلاعات من بود درباره اين آقا و دوستانش چون آقاي " م " و خانم پانته آ ...

    اميدوارم راهگشا باشد .

    يا علي