• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : چند خبر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 77 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + س 
    نامه ي سيزدهم محمد نوري زاد به رهبري به نام خدايي که اشک آفريد اينک روضه! سلام به محضر رهبرگرامي حضرت آيت الله خامنه اي بار ديگرمحرم سررسيد و براي ما و شما که درنيمکره ي تاريکِ سرنوشتِ خويش گرفتار آمده ايم، فرصتي از تحرک و جولان پديد آورد. مگر اين محرم، وگسيل منبريان مجيزگوي، وانطباق حسين و آل و راه او، با آل و راه ما، ورقِ سرنوشتِ ما بگرداند. ما و شما سخت به اين محرم محتاجيم. آري سخت. چرا که هجوم تاريخيِ مردمان به مساجد و تکايا و حسينيه ها و خيابان ها، بيرقِ برقراري ما مي افرازد وخشم ها را فرو مي نشاند وحسرت ها را به حاشيه مي راند. مردمي که از ظلم به ستوه آمده اند، چرا بجاي آن که مشت ها و زنجيرها و قمه هاي بالا بُرده ي خود را برفرقِ ما فرود آرند، برسروسينه و فرق خود نکوبند؟ و براي اين کوبشِ مستمر نيز بساطي از هياهو نيارايند؟ مگر نه اين که هراعتراض به خون مي انجامد؟ چرا اين خون، خونِ ما باشد؟ وچرا خونِ خود مردم نباشد؟ بله، اين است نشانيِ غلطي که ما از کربلا و عاشورا به مردمانِ تاريخيِ خويش تحکم فرموده ايم. که چه؟ که آهاي آدم هاي به تنگ آمده، اگر نسبت به فاجعه اي معترضيد، واگر هويت ايماني و اجتماعي تان به چارچرخِ ارابه هاي حاکميت سپرده شده، واگر نفرت ها و کينه ها و انزجارها راه گلويتان را بسته، اين شما و اين کربلا. اين شما و اين شمر و حرمله. مظلوميت مي خواهيد؟ بفرماييد: مظلوميت حسين. شقاوت مي خواهيد؟ اين هم شقاوت اشقياي صف بسته در برابر بانوان و کودکان حسين. ما حتي به زن يا مرد دردمندي که درجوارِ انفجار و عصيان و خروج است، اخم مي کنيم که: خجالت بکش! مصيبت تو بيشتراست يا مصيبت حسين؟ گرفتاري تو بيشتر است يا گرفتاري زينب؟ به بچه هاي تو بيشتر ظلم شده يا به بچه هاي امام حسين؟ وچنان تنگنايي از شرمساري براو بار مي کنيم تا همه ي خشم ها و نفرت ها و رنج ها و آسيب هايش را يکجا به دور اندازد و عقده هاي تلنبارش را واکند و تا مي تواند براي امام حسين اشک بريزد و برسروسينه بکوبد و نفرت هايش را به دوردست هاي تاريخ، به سمت خانه ي خولي حواله کند. رهبرگرامي، اين روزها، روز روضه هاي پرسوز است. روز جاري شدن اشک هاي گرم. و روز احاله ي خشم ها و نفرت ها به يک جاي دور.