وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
باران که در لطافت طبعش خلاف نيست. در باغ لاله رويد و در شوره زار
نظرات :
1
خصوصي ،
56
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
df
حسين وارث آدم عنوانِ کتابي است از دکتر علي شريعتي که در عاشوراي سال 1349 به صورت متن و مقدمه توسط ايشان نوشته شده است. کتاب مذکور هفت بخش اصلي و يک بخش ضميمه دارد که برخي از اين قسمت ها توسط دکتر شريعتي نوشته شده و قسمت هاي ديگر آن از مجموعه سخنراني هاي ايشان مي باشد که از روي نوار پياده شده است. در اين ياداشت کوتاه به مناسبت آغاز ماه محرم الحرام بخش هاي کوتاهي از اين کتاب دکتر شريعتي را مي آورم:
- "گفتم بروم به مجلس روضه اي، از همين روضه ها که همه جا هست و صدايش از هر کوچه و خانه امشب بلند است. ديدم، ايمان و تعصب من به عظمت حسين و کار حسين بيش از آن است که بتوانم همه آن تحقير ها را بشنوم و تحمل کنم. منصرف شدم".
- "حسين سياستمداري نيست که، بخاطر شراب خواري و سگ بازي يزيد، با او درگيري پيدا کرده باشد و اين حادثه غم انگيز اتفاق افتاده باشد! او وارث پرچم سرخي است که از آدم، همچنان دست به دست، بر سر انسانيت مي گردد و اکنون بدست او رسيده است ..... اين پرچم را دست به دست، به همه راهبران مردم و همه آزادگان عدالتخواه در تاريخ بشريت سپرده است ........ در آخرين لحظه پرچم را از دست بگذارد به همه نسل ها و در همه عصرهاي فردا فرياد بر آورد که: " آيا کسي هست که مرا ياري کند؟".
-"متاسفانه جهان بيني ما آنقدر کوچک است که تمام عاشورا تازه از روز تاسوعا شروع مي شود و بعدازظهر فردا هم تمام مي شود و بعد ديگر در تاريخ خبري نيست، تا روز چهلم، که باز اربعين است و شله اي و بعد قضيه تمام مي شود تا سال بعد يعني يک روز و نيم طول مي کشد".
-"حسين، در اتصال به آن تسلسل نهضتي که در تاريخ ابراهيمي وجود دارد معني مي دهد، و بايد معني شود و انقلابش بايد تفسير و توجيه گردد. بصورت مجرد حسين ا در تاريخ مطرح کردن، وجنگ کربلا را، بصورت يک حادثه تاريخي مجرد عنوان کردن و آن را از پايگاه تاريخي و اجتماعيش جدا کردن، موجب مي شود که، آنچه را معني ابدي دارد و همواره زنده است، بصورت يک حادثه غم انگيز گذشته در بياوريم چنانکه درآورديم و در برابرش فقط بگرييم چنانکه مي گرييم!".
-" اين که حسين فرياد مي زند پس از اين که همه عزيزانش را در خون مي بيند و جز دشمن و کينه توز و غارتگر در برابرش نمي بيند فرياد مي زند که آيا کسي هست که مرا ياري کند و انتقام کشد؟هل من ناصر ينصروني؟ مگر نمي داند که کسي نيست که او را ياري کند و انتقام گيرد؟اين سوال، سوال از تاريخ فرداي بشري است و اين پرسش از آينده است و از همه ماست. و اين سوال انتظار حسين را از عاشقان بيان مي کند، و دعوت شهادت او را به همه کساني که براي شهيدان حرمت و عظمت قائلند اعلام مي نمايد.
اما اين دعوت را، اين انتظار ياري از او را، اين پيام حسين را که شيعه مي خواهد و در هر عصري و هر نسلي شيعه مي طلبد ما خاموش کرديم، به اين عنوان که به مردم گفتيم که حسين اشک مي خواهد، ضجه مي خواهد و دگر هيچ، پيام ديگري ندارد. مرده است و عزادار مي خواهد، نه شاهد شهيد حاضر در همه جا و همه وقت و پيرو.
آري اين چنين به ما گفته اند و مي گويند!"