خنديدن به ضرب ِ گلوله
و استجاب دعاي ِ کشور همسايه
در بوسه هايي که به ازاي هر ده عدد / دو تا رايگان ميگيري
پاي ميز سياست نشستيم و زير/ ميزي گرفتيم
و پايتخت / پاي تخت ها از يادمان رفت
سيايست / سوتين شد با سايز هايي که دهان ما را ميبست
و ما در صف دستشويي / با درد هاي مشترک ايستاديم
و يادمان رفت طناب ِ سيفون / به درد خودکشي نمي خورد
دو دستي / خودمان را تاراج زديم / امتياز پخش زنده اش را به عرب ها فروختيم
و خليج را پس گرفتيم و جايش دختر صادر کرديم
حالا نشسته ايم
تا نخ هايمان را ببندند ... و خيمه شب بازي کنيم
تا به اعتقادات کسي / فشار نيايد
ايمانتان اگر ستون بود که با تفنگ آبپاش زير سوال نمي رفت
گشت هايتان اگر براي امنيت بود / که بر گشت نمي خورد
و روسري ها هر چقدر هم / سر به هوا بودند ...چشم هاي شما از راه راست / کج
نمي شد
همين روز هاست تيتر مي زنيد
" آزادي در بسته بندي مجاز / موجود است "
ما به هر سازي به رقصيم شما را ميسوزاند
شما برقصيد و دلاوري کنيد ما هورا مي کشيم و مي خنديم
ما ... هميشه ... به ضرب گلوله ميخنديم
اثــــــر : هـــومن شريـــــفي