وبلاگ :
روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
يادداشت :
باز اين چه شورش است...
نظرات :
2
خصوصي ،
32
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
g
درد يعني اينکه وقتي در صف نونوايي و درکنار مردم عادي کشوري که درش زندگي ميکني ايستاده باشي و وقتي حرف از احتمال جنگ و درگيري بشه اونم در سرزميني که يکبار تجربه تلخ و سياه جنگ رو داشته، بشنوي يه آقاي ميانسال با موهايي که بيشترش سفيد شده و با چهرهاي که درش خستگي موج ميزنه –لابد از بس که اين روزها با شرمندگي به پيش زن و بچه هاش برگشته- بگه بياند بمباران کنند تا از اين فلاکت راحت بشيم! و تو پاهات بلرزه و از سر درموندگي به ستون کنار دستت تکيه بدي و خيره بموني به سرهايي که در تأييد حرفهاي مرد بالاپائين ميرند و پيش چشمت چهرههاي نااميد، خسته و بيانگيزهاي رو ببيني که خيلي هاشون به جايي رسيدهاند که فکر ميکنند تنها راه نجات از گرداب نااميدي که اين روزها درش گير کردهاند مرگ و نابوديه! و دردآورتر اينکه تو هيچ حرفي نداشته باشي براي گفتن.