جرس: در حالي که نمايندگان مجلس طرح سوال از احمدي نژاد را بار ديگر مطرح کرده اند، باهنر خواستار طرح عدم کفايت سياسي براي رئيس هيات دولت شد. سايت تماشا از سلسله وبسايتهاي نوظهور نزديک به دولت است که طرح محمدرضا باهنر عليه احمدي نژاد را بازي کردن با آتش خوانده است. اين سايت نوشته است: محمدرضا باهنر از سران اقتدارگرايان در مجلس طرحي را مطرح کرده که براساس آن، بدون سوال از رييس جمهور، مستقيما براي عدم کفايت رييس جمهور راي گيري شود. بر اساس اين گزارش يک منبع نزديک به دفتر احمدي نژاد با تقبيح شديد اين گونه رفتارها تاکيد کرد، اکنون که پرسش هايي از سوي اين افراد نسبت به عملکرد دولت مطرح شده است، بهتر است مردانه عمل کرده و مطابق قانون اساسي و پس از ارايه فرصت لازم پاسخ هاي احمدي نژاد را گوش کنند.
تا اينکه سال پيش من براي شرکت در مناقصه ساختمان اجلاس در کيش به تهران آمدم و فرمهارا گرفتم و همان روز هم براي اينکه مشکلم اين بار هم حل شود ! گشتم و خلاصه آقا را پيدا کردم! در محله ديلمان در شهر ري در يک باغچه مانندي ايشان را ديدم و گفتم: آقا ! اين فرمها را تبرک کنيد که برنده شوم .ايشان گفت چيست؟ گفتم فلان است و گفت حل شد کارت!
هربار هم ايشان دعايي برايم مينوشت . آخرين بار که ايران بودم و مي خواستم از ايشان خداحافظي کنم و به آلمان بيايم ايشان را در منزل [...] در خيابان سبلان ديدم . گفت فلاني بيا مي خواهم تو را به يکي از خواص معرفي کنم که آقاي دکتر[...] بودند .ايشان دو سال بعد [...] شدند و من تا آنروز ايشان را اصلا نمي شناختم. رفتيم در حياط خلوت همان منزل که دکتر با چند نفري نشسته بود و ظرف اناري هم بود. آقاي " عباس غ " که همه آقا صدايش مي کردند من را معرفي کرد و نشستيم. آقاـ عباس غ ـ اناري را برداشت ونصف کرد و نصفش را در کيسه اي گذاشت و نصفش را به دکتر [...] داد و گفت اين را خودت بخور و اين راهم به سيد بده . من البته نفهميدم منظورش از سيد کيست ؟ رو به من کرد و گفت : فلاني اين انارها را مولايمان فرستاده است . خب من هم تحت تاثير قرار گرفتم و اشکم جاري شد و خلاصه نصف اناري هم خوردم و دعا کردم کار آلمانم درست شود که آقاـ عباس غ ـ گفت شک نکن همه مشکلاتت حل مي شود و البته بطور معجزه آميزي هم حل شد
بسم الله النور
من يوسف خ هستم و چند سالي هست که در آلمان در يک پروژه ساختمان سازي انبوه مهندس ناظر هستم .
اطلاعات من البته بيشتر درباره آقاي "م" [ليدر جريان انحرافي است ] و خانم ديگري بنام پانته آ [...] .
در ساليان قبل حدود سال 1374 من آقاي "عباس غ " را از طريق فردي بنام غلامعلي [...]شناختم . گرهي در کارم افتاده بود و ايشان من را برد منزل فرد ديگري . ايشان را شناختم. يکسري دعا را با زعفران در کاسه چيني اي که گفته بود با خودم بياورم نوشت و بعد گفت با اين آب زمزم که در قوطي اي بود ، مخلوطش کن و در سه وعده بخور. من انجام دادم و دست بر قضا گره از کارمان [احتمالا اتفاقي] باز شد .
من هيچ وقت به اين مسال اعتقاد نداشتم ولي خب راستش را بخواهيد ته دلم کمي لرزيد. گذشت و گذشت و من هر از گاهي که به تهران مي آمدم - آنزمان من در معدن گل گهر کار ميکردم ـ به ايشان هم سري مي زدم و جالب اينکه هر بار هم يکجايي بود .يک بار در باغي در شهريار و يک بار در شهرري و چندباري هم در خيابان ايران
واقعا من سردم شده بود و مانده بودم چه بگويم ؟ خلاصه دو روز بعد در صحن انقلاب آقاـ عباس غ ـ و " م " و خانم پانته آ نشستند و گفتند پول را سريع بايد بدهي چون براي سربازان مولا ميخواهيم غذا بفرستيم ! من شل شده بودم که بدهم يا ندهم ؟
شب قرارمان شد در احمد آباد. وقتي رفتم در حياط آن خانه بزرگ نشسته بودم و " عباس غ " و تعداد زيادي هم دورش بودند تا اينکه خلوت که شد رفتيم داخل خانه . بعد از ساعاتي من بودم و آقاي " م" و خانم پانته آ و " عباس غ " و دو سه نفر ديگر خلاصه من وعده کردم که تا ماه آينده پول را جور کنم .
براي کنفرانس ايرانيان خارج از کشور هم برايم دعوتنامه فرستاده بودند که البته بدليل کار نتوانستم بيايم و ديگر ارتباطي نداشتم تا اينکه چند روز پيش اخباري را شنيدم درباره "عباس غ" که به او مي گفتند آقا !
اين اطلاعات من بود درباره اين آقا و دوستانش چون آقاي " م " و خانم پانته آ ...
اميدوارم راهگشا باشد .