• وبلاگ : روستاي آذران (نگيني درکوههاي کرکس)
  • يادداشت : لحظه لحظه با گاز رساني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 65 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    +
    آقاي شفيع آبادي همکار محترمي از استان مرکزي در کامنتي اينگونه نوشته است : روز [سه شنبه] شانزده آذر قرار است رئيس جمهور محترم وارد استان مرکزي شود. قدمش روي چشم. از اداره با کليه مديران مدارس استان تماس گرفته و از مديران مي خواهند دو نفر از معلمان را معرفي کنند که براي استقبال در مرکز استان يعني اراک، حکم ماموريت بگيرند. مبلغ حکم ماموريت براي هرمعلم بطور ميانگين روزانه ده هزار تومان است که با هزينه اياب و ذهاب و نهار مي شود به مبلغي که هزينه مي شود پي برد. اين در حاليست که مدارس براي يک برگ فتوکپي سئوالات که با توصيه معلم به بچه ها مي دهند از هر نفر مبلغ صد تومان مي گيرند و مي گويند بودجه نداريم. به هر حال بنده به عنوان يکي از معلمان استان مرکزي مقدم رئيس جمهور عزيز را گرامي داشته و مي گويم اي کاش اين استقبال کردن ها داوطلبانه بود و به کارمندان مرخصي مي دادند تا هر کسي مي خواهد با خرج خودش به اراک بيايد. پي نوشت : قابل توجه حناب آقاي حاج کريم مدير کل حراست وزارت آموزش و پرورش که در مورد اين دستورالعمل شفاهي خلاف قانون تحقيق کند.
    + ;; 
    دست آويز بيگانه! آشوبگر! ناآگاه فريب خورده! اي مخل امنيت اجتماع! جاسوس! روشنفکرنما! خودفروخته! دانشجو! روزت مبارک.
    + gh 
    ما هم از اين به بعد آخوندهاي آزرون را آيت الله العظمي خطاب خواهيم کرد
    آيت الله العظمي سيد محسن دنياديده - آيت الله العظمي سيد سعيد لطيفي - آيت الله العظمي سيد محمد مطهري
    قرار نيست فقط صدا و سيما لقب بده و بگيره ما هم لقب ميديم و ميگيريم احمد خاتمي که آيت الله شده . احمدي نژاد هم که سيد شد
    + gh 
    از اشتباهات بزرگ صدا و سيما در اين زمينه مي‌توان به لقب مرجع بزرگوار تقليد شبيري زنجاني اشاره كرد. مراجع تقليد را با عنوان ”آيت الله العظمي” خطاب مي‌كنند، اما صدا و سيما ايشان را حجت الاسلام و المسلمين مي‌نامد.
    + ,.m 
    اما بار ديگر زماني اسم نقدي در محافل خبر پر رنگ شد که احمدي نژاد در سال 84 به مقام رياست جمهوري اسلامي ايران برگزيده ( منصوب ) شد و نقدي را بعنوان معاون و رئيس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرد و بعد از اين انتصاب بود جنگ قدرتي بين باند نقدي و باند رحيم مشايي در گرفت که اين نزاعها منجر به افشاي پرونده فساد شرکت بهزيست بنياد ( وابسته به نزديکان احمدي نژاد ) گرديد و متعاقب اين افشاگري از طرف باند محمد رضا نقدي ، وي از کار برکنار و يکي از نزديکان محمود احمدي نژاد هم که ذي نفع اين فساد اقتصادي بود تحت تعقيب قضايي قرار گرفت .

    بعد از اين برکناري ، نقدي مدتي را در سکوت خبري و خلسه سياسي گذارند تا اينکه انتخابات رياست جمهوري دهم و اعتراضات بعد از آن بوقوع پيوست و حجت الاسلام طائب - فرمانده وقت بسيج - به پاس سرکوب معترضان توسط نيروهاي تحت امرش ، با حکم علي خامنه اي به مقام رياست اطلاعات سپاه برگزيده شد و نقدي هم با حکم رهبري به فرماندهي نيروي مقاومت بسيج منصوب گرديد
    + ,.m 
    « باند کبير » شمس اطلاعاتي چگونه افشا شد؟

    باند کبير به سرکردگي سرتيپ پاسدار محمدرضا نقدي در ادامه سرقت هاي زنجيره اي خود، منزل يکي از تجار بين المللي طلا در غرب تهران را - که از مدتها قبل زير نظر داشتند - در فرصتي مناسب مورد سرقت قرار دادند و در آخربن لحظات که سارقان قصد خروج از منزل را داشتند، صاحبخانه آقاي « ر- ک » سر مي رسد که پس از درگيري با ايشان با توجه به مسلح بودن شان، اقدام به تيراندازي کرده و موفق به فرار مي شوند. اما آقاي « ر- ک » چهره دو نفر از سارقان را به خوبي شناسايي مي کنند و پيگيري و شکايت به نيروي انتظامي محل و اداره آگاهي هم کاري از پيش نمي برد تا آنکه در اوايل سال 1381 در کمال تعجب يکي از همان سارقان را که چهره اش را در ذهن ثبت کرده بود، در ميدان امام خميني ( توپخانه) در حالي مي بيند که با لباس فرم نيروي انتظامي سوار بر خودروي پليس است. فرد مذكور خودرو را تا خيابان سرهنگ سخايي - محل توقف خودرو- تعقيقب ميکند اما به گمان تصور اشتباه کاري انجام نمي دهد و مجددا فرداي آن روز به همان محل مي آيد و به انتظار ديدن مجدد همان فرد مي نشيند و اين بار مطمئن مي شود سارق همين مامور نيروي انتظامي است . تاجر مذکور با استفاده از رابطه آشنايي که با آقاي « سواد کوهي » مسئول دفتر نظارت و پيگيري قوه قضائيه داشته است، موضوع را با ايشان در ميان گذارده و بالاخره پس از پيگيري هاي مستمر خود و وکيلش موفق به بازداشت « سرگرد پاسدار عباس آشتياني » يا همان سارق مورد نظر - که در حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي مشغول به کار بوده - مي شود. به محض بازداشت فرد مذکور موضوع به اطلاع مهدي کروبي و دفتر رياست جمهوري نيز مي رسد و با توجه به حساسيت موضوع و اطلاع رياست جمهوري و مجلس و متنفذ بودن مال باخته ( ر- ک ) ماست مالي و فيصله دادن به ماجرا غير ممکن مي شود. پرونده به وزارت اطلاعات ارجاع مي شود و به دنبال آن تعدادي از افراد باند « کبير» شناسايي ميشوند:

    سرهنگ پاسدار سيد رضا جليلي
    سرگرد پاسدار عباس آشتياني
    سروان حميد دستبو
    ستوان دوم امير علي کهندل
    حسين لاريجاني
    سيد عطا فراتي
    فواد کلهر - عضو وزارت اطلاعات

    با پيگيري هاي بعدي معلوم مي شود که « حجت الاسلام رضا بروجردي» نيز که از روحانيون سازمان عقيدتي سياسي نيروي انتظامي مي باشد عضو باند فوق بوده و احکام شرعي (؟!) سرقت ها و قتل ها را صادر مي نموده است. با مسلم شدن نقش ايشان و حضور محمد رضا نقدي به عنوان رهبر باند فوق پرونده ابعاد حياتي پيدا مي کند . وزارت اطلاعات پس از آن دادگستري استان تهران و دفتر رهبري را در جريان مي گذارد و درباره بازداشت نقدي کسب تکليف مي کند که بالاخره موفق به بازداشت محمد رضا نقدي در 15 اسفند ماه 1381 شده، و متعاقبا وي به بازداشتگاه رمضان ( واقع در بزرگراه حقاني تهران ) منتقل مي شود . وزارت اطلاعات ( معاونت ويژه امور سرويس ) با نظارت دفتر رهبري کار تحقيق و بازجويي از وي را رسما آغاز مي کند و پس از گذشت يک ماه در 20 فروردين 1382 شفيعي - معاون وزارت اطلاعات- ضمن ارسال گوشه هايي از اوراق بازجويي و اقرارهاي محمد رضا نقدي و نظريه مقدماتي تيم بازجويي. اعترافات نقدي را تا آن زمان بدين شرح اعلام ميکند:

    خريد و فروش سلاح و مهمات از مرزهاي شرقي کشور.فروش سلاح هاي مکشوفه از قاچاقچيان بجاي تحويل به مراجع قانوني مربوطه. قاچاق و ترانزيت مواد مخدر از مرزهاي شرقي کشور به عراق تشکيل باند خودسر « کبير » ده ها فقره قتل جنسي و تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه و باجگيري و اخاذي.

    شفيعي ضمن درخواست اختيارات بيشتر براي برسي و بازداشت مابقي افراد دخيل در اتهامات فوق، براي در اختيار داشتن محمد رضا نقدي و مابقي متهمان از دفتر رهبري ( معاونت امنيتي دفتر، حجت الاسلام صادق مير حجازي) طلب تمديد مهلت مي کند. با گذشت پنج روز از ارسال نامه فوق در 26 فروردين 1382 ، دفتر رهبري با ارسال نامه اي به وزارت اطلاعات و بيان شائبه اخذ اعتراف و اقرار هاي فوق با ضرب و شتم و شکنجه از متهمان دستور تحويل متهمان به دادگاه ويژه روحانيت را صادر مي کند. از فرداي آن روز ضمن انتقال متهمان به بازداشتگاه خاتم الانبيا( بازداشتگاه انضباطي پادگان شهيد جولائي وزارت دفاع )، کار رسيدگي به پرونده با استناد به آنکه يکي از متهمان روحاني مي باشد، پرونده در شعبه دوم دادسراي ويژه روحانيت مورد رسيدگي قرار مي گيرد و تيمي مرکب از سه نماينده از ستاد فرماندهي کل قوا ( سرتيپ پاسدار عليرضا اميني )، دفتر بازرسي رهبري (حجت الاسلام زاعري ) و قوه قضائيه ( رضا جلالي با نام مستعار کميل ) بازجويي مجدد را بر عهده مي گيرند. اخبار مربوط به بازداشت نقدي و محاکمه باند کبير به بيرون درز مي کند و سر از مطبوعات در داخل کشور و رسانه هاي شنيداري و نوشتاري خارج از کشور در مي آورد. افراد بسياري که از باند فوق و افراد يادشده متضرر شده بودند به دادسراي استان تهران مراجعه و اقامه دعوي مي کنند، با توجه به فشار افکار عمومي ، مطبوعات ، مجلس و نهاد رياست جمهوري بالاخره جلسه تفهيم اتهام باند کبير تشکيل مي شود ، آنهم به صورت غير علني و کاملا مضحک، بيش از شانزده شاکي به عنوان نماينده شاکيان در دادگاه حضور پيدا مي کنند و همين ! برگزاري جلسات بعدي دادگاه به بهانه ناکافي بودن تحقيقات به تعويق مي افتد و ظاهرا اراده اي هم براي برگزاري آن وجود ندارد به ناگاه و در کمال تعجب در ارديبهشت سال 1382 به هنگام برگزاري جشنواره مطبوعات محمد رضا نقدي در يکي از جلسات غرفه روزنامه کيهان حضور پيدا مي کند و به سؤالات حاضران پاسخ داده و سخنراني مي کند . وي در جواب سؤال يکي از حضار در جلسه که از وي راجع به شايعه بازداشت ايشان و باند کبير سؤال مي کند ، پاسخ ميدهد : اينها ساخته رسانه هاي دشمن است !

    + ,.m 
    محمد رضا نقدي و ارتباط با هسته هاي حزب ?

    محمد رضا نقدي از جمله محفل نشينان محرمي است که در حلقه مافيايي دفتر رهبري حشر و نشر بسياري داشت. در درون دفتر رهبري از ارديبهشت سال 1374 ستادي به نام « ستاد واکنش سريع » تشکيل شده است که اعضاي اين ستاد عبارتند از: جمعي از سرداران سپاه شاغل در خود سپاه و همچنين پاسداران ارشدي که مامور به خدمت در ديگر نهادها و ارکان نظام مي باشند، مانند سردار محسن رفيقدوست -که خارج از سپاه مي باشد اما سردار سپاه است- و يا مرتضي رضايي و حسين شريعتمداري. ازجمله اهداف اصلي اين ستاد نظامي کردن جامعه و به دست گرفتن تمامي مناصب نظام است.

    محمد رضا نقدي نيز از جمله اعضاي اين ستاد بود و به نوعي در کنار سردار حسين ? کرم و سردار ذولقدر و جانشين فرماندهي کل سپاه پاسداران، از رهبران هسته هاي شبه نظامي انصار حزب ? در اين ستاد بودند . از جمله ماموريت هاي محول شده به محمدرضا نقدي و حسين ? کرم از سوي اين ستاد طرح ترور « عبد? نوري » و همچنين طرح تهاجم به کوي دانشگاه تهران بود. محمدرضا نقدي در طرح ترور عبد? نوري در نماز جمعه تهران خود شخصا حضور داشت و از جمله افراد تيم ترور بود که وظيفه داشت با تعدادي از افراد خويش پس از انجام ترور،به همراه سرتيپ پاسدار فرج مراديان ( از سرداران نيروي زميني سپاه و فعالان انصار حزب ? ) اقدام به تيراندازي هوايي کنند تا با انحراف افکار افراد حاضر در صحنه، فرصت کافي براي فرار ضاربان را از صحنه ايجاد نمايند و بعد از فرار ضاربان اينچنين وانمود کنندد که براي دستگيري ضاربان وارد صحنه شده اند.

    غروب شمس اطلاعاتي !

    قدرت فساد آور است ! اين يک اصل است و هرچه قدرت و اختيار عمل فرد بيشتر شود، اين اصل انکار ناپذير تر مي گردد و در اين ميان اگر فرد مصونيتي آهنين داشته باشد فسادش گسترده تر شده، تبديل به اهريمني خطرناک مي شود. و محمد رضا نقدي نيزمصداق همين اصل است، او ديد که هرچه مي کند هيچ کسي وهيچ محکمه اي در مقام استيضاح وي بر نمي آيد که هيچ، از سوي اربابانش هم تشويق مي شود. وي در سال 1379 با هدف مبارزه با مفاسد اجتماعي و امر به معروف و نهي از منکر تصميم مي گيرد گروهي را بطور خودسرانه تشکيل دهد و اقدام به برخورد با جوانان و تجمعات آنان مثل پارتي هاي شبانه بکند. اين باند خودسر که به قول خودشان غيرت ديني شان به جوش آمده بود براي خود خانه و بازداشتگاهي نيز فراهم مي کنند. خانه اي در حوالي تهرانپارس که از آن هم به عنوان محفلشان استفاده مي کردند و هم بازداشتگاه شخصي شان بود.در نهايت کار از بر هم زدن و برخورد با پارتي هاي شبانه، تذکر به زنان و دختران بدحجاب و جمع آوري نوار هاي ترانه از خودرو هاي مردم به سرقت هاي مسلحانه و تجاوز به نواميس مردم کشيده شد .

    کارنامه درخشان اين باند « غيور ديني ! » که بعد ها براي خويش نام « کبير» را نيز برگزيد، اينچنين است : ده ها فقره تجاوز به عنف، 12 فقره تجاوز به عنف و قتل جنسي، 36 فقره سرقت مسلحانه در تهران و شهرهاي چالوس ، رامسر ، کلاردشت و اصفهان ، ده ها فقره باج گيري، 4 فقره سرقت اتوموبيل و ...

    + ,.m 
    و اما در بازداشتگاه هايي که علي رازيني آنها را مطمئن خوانده بود، ماموران امين برسر متهمان چه مي آوردند؟

    « ميم – ت» يکي از شهرداران بازداشت شده، پس از آزادي در لايحه شکوائيه خويش برعليه محمد رضا نقدي و مسعود صدرالاسلام شرايط رفتار اين ماموران امين را در بازداشتگاهي مطمئن اينچنين شرح مي دهد: بازداشتگاه ما وصال نام داشت و من در سلول 130 انفرادي بودم. محل سلول من چهار طبقه زير زمين بود از بلندگوي بازداشتگاه که در تمام سلولها صداي آن پخش مي شد مدام يا صداي ضجه و گريه و روضه خواني پخش مي شد يا قرآن. وضع غذاي بازداشتگاه هم بسيار نامطلوب بود و در مدت 65 روزي که من در انفرادي بودم همواره غذا يا تکه ناني خشک و چند خرما بود يا سوپي که بيشتر به آب گرم و گوجه و چند لوبيا شباهت داشت. وشکنجه اصل ثابت تمامي بازجويي هايم بود، بازجوي من که خود را ايمان معرفي مي کرد با کابل بر پشتم ميزد و با هر ضربه يا زهرا و يا حسين ميگفت. آقاي نقدي در تمام جلسات شکنجه خود شخصا حضورداشت و همواره زير ضربات کابل از من مي خواست تا اعتراف کنم و کتبا بنويسم که با خانم « ز- م » منشي محل کارم روابط نامشروع داشته ام ...( قسمتي از لايح شکوائيه « م-ت » که رونوشتي از آن به مطبوعات نيز ارسال شده بود)

    از ديگر شاهکار هاي محمد رضا نقدي که به دستور شوراي عالي امنيت ملي همچنان مختومه مانده است ، که وي مظنون به مشارکت در قتل قاضي ( بازپرس ) اوليه پرونده کرباسچي است، که به طور مشکوکي ناگهان سکته کرد. شايع است که محمد رضا نقدي بر سر صدور احکام سفيد بازداشت و بازرسي از منازل و محل کار افراد و همچنين چگونگي حسابرسي با وي اختلاف داشته است که به همين منظور و براي حل اختلافات جلسه اي در منزل « محسن اژه اي » با حضور ايشان و محمد رضا نقدي و مسعود صدرالاسلام برگزار مي شود و با صرف شام خاتمه مي يابد، فرداي آن روز وي دچار مسموميت شديد مي شود و به علت کاملا آشکاري ( آمپول هوا ) دچار ايست قلبي مي شده، فوت مي کند. به دنبال فوت ايشان کميسيون امنيتي عالي شوراي امنيت ملي ضمن اذعان به مشکوک بودن فوت قاضي، اما به خاطر دخيل بودن افرادي چون علي رازيني ( رياست دادگستري استان تهران )، محسني اژه اي ( رياست مجمع قضايي کاکنان دولت و از قضات دادگاه ويژه روحانيت )، محمد رضا نقدي و مسعود صدر الاسلام دستور بايکوت شدن پرونده را مي دهد. بالاخره دادگاه ها و بازداشت ها پايان مي گيرند و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسيون کارگزاران سازندگي در مجلس و پيگيري اذهان عمومي ضمن اقامه دعوي در دادسراي نظامي تهران بالاخره مي توانند محمد رضا نقدي را باتوجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بي مورد بازداشت هاي موقت ، شکنجه و نوع بازجويي ها، ايشان را به سه ماه حبس محکوم نمايند. که البته اين حکم علي رغم قطعي شدنش هرگز به اجرا در نيامد و در کمال نا باوري چندي بعد محمد رضا نقدي با حکم علي خامنه اي به عنوان « مشاور ارشد نظامي رهبر و فرمانده پشتيباني ستاد فرماندهي کل قوا» منصوب شد. و رهبر، اينچنين از وي دلجويي کرد، که مبادا خاطر ايشان حتي از رويت حکمي که هرگز اجرا نمي گردد مکدر شود و همچنين به همه بفهماند که اطرافيانش از حاشيه امن و مصونيت آهنين برخوردار مي باشند.

    + ,.m 
    طلوع شمس اطلاعاتي

    با انتخاب سيد محمد خاتمي به رياست جمهوري و به قدرت رسيدن اصلاح طلبان دولتي، محافظه کاران درصدد قطع شريان هاي حياتي اين جماعت بر آمدند. يکي از اين شريان هاي مهم ، شهرداري ها بودند . محافظه کاران به نيکي مي دانستند که در شهرداري ها چه مي گذرد، چرا که خود با به روي کار آوردن « غلامحسين کرباسچي » از سوي هاشمي رفسنجاني بر آن اشراف داشتند و اين لقمه چرب و نرم اکنون به دست رقيب افتاده بود. از همين رو پرونده اي را که از مدتها قبل براي روز مبادا در بايگاني اتاق سکوت خود داشتند رو کردند و محمد يزدي رئيس وقت قوه قضائيه و از مهره هاي اصلي محافظه کاران حکومتي فرمان آتش را صادر کرد و به اتهام اختلاس و حيف و ميل بيت المال! غلامحسين کرباسچي و بيش از 164 نفر از شهرداران و مديران شهرداري تهران ظرف کمتر از سه ماه بازداشت يا احضار شدند. اين پرونده سياسي - قضايي در نوع خود تا به امروز نيز در سيستم قضايي کشور بي نظير بوده است.

    اما چگونه پاي نقدي به پرونده شهرداري تهران باز شد؟

    محمد رضا نقدي که از سوي جمعي از نمايندگان مجلس پنجم و با فشار فراکسيون کارگزاران سازندگي به مجلس دعوت شده بود در جالسه اي با نمايندگان ، اينچنين دخالت خود را تعريف مي کند: روزي آقاي رازيني رياست محترم دادگستري تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتي که رفتم ايشان توضيح دادند که پرونده اي هست که مربوط مي شود به فساد مالي در شهرداري تهران و ابعاد مالي آن بسيار گسترده است ما هم به دلايلي صلاح نمي دانيم که پرونده را به دست ديگر ضابطين ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهي بدهيم و مي خواهيم اين را به شما بسپاريم چرا که هم « بازداشتگاهي مطمئن» داريد و هم پرسنلتان «امين» هستند.آن روز من به آقا ي رازيني گفتم: ما آماده هستيم! ولي اگر به ميدان بياييم تا آخر هستيم مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهاي سياسي کنار بکشيد.که آقاي رازيني هم گفتند : نه اراده ما هم بر اين است که اين قضيه جدي بگيريم و حتي مقام معظم رهبري هم فرموده اند که با اين مفسده جدي برخورد شود.(پياده شده از نوار جلسه پرسش و پاسخ محمد رضا نقدي و نمايندگان مجلس)

    بعد از اين توافق بود که فرمان آتش صادرشد و محمد رضا نقدي با ياري سرتيپ پاسدار « مسعود صدرالاسلام » فرمانده وقت اطلاعات ناجا کار بازداشت، احضار و بازرداشت بيش از 164 شهردا، مدير ، کارمندان ارشد و مياني شهرداري تهران را طي 95 روز به انجام رساندند. کار بازرسي از ساختمان هاي شهرداري و منازل بازداشت شدگان توسط اطلاعات نيروي انتظامي و کار بازجويي و بازداشت متهمان توسط حفاظت اطلاعات نيرو انتظامي صورت گرفت . بازجويي ها عمدتا در بازداشتگاه هاي وصال و خاتم و يا مجتمع قضايي امام خميني انجام مي گرفت.
    + ,.m 
    وبلاگ امير فرشاد ابراهيمي - محمد رضا نقدي در سال 1332 در شهر نجف به دنيا آمد. پدرش شيخ علي اکبر ثماني از طلاب شيعه مجاور شهر نجف بود. محمد رضا فرزند دوم از چهار فرزند خانواده شيخ علي اکبر بود. درسال 1358 در حاليکه يک سال از پيروزي انقلاب گذشته بود، دولت عراق اين خانواده را نيز به همراه ديگر شيعيان معاند و ايرانيان مقيم عراق از کشور عراق اخراج نمود و خانواده شيخ علي اکبر به شهر « نقده » نقل مکان کردند و شهرت نقده اي را براي خود برگزيدند که بعد ها نيز به نقدي مشهور شدند.

    عضويت در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق

    باشروع جنگ تحميلي ايران و عراق و باز شدن پاي اين تشکل سياسي به ايران محمد رضا نقدي در حاليکه 27 سال بيشتر نداشت عضو اين گروه شد. محمد رضا نقدي کارش را در دفتر نمايندگي مجلس اعلا در شهر اروميه آغاز کرد، وظيفه وي شناسايي کردها و اعراب معاند و معاود عراقي براي جذب و سازماندهي در اين تشکل بود. در اسفند ماه سال 1359 محمد رضا براي آموزش نظامي و گذراندن دوره هاي چريکي به کشور لبنان عزيمت نمود و در پادگان هاي « جنبش امل » آموزش ديد و مجددا به ايران بازگشت و در رده هاي نظامي مجلس اعلا سازماندهي گرديد.

    ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

    در سال 1361 شهيد دقايقي از فرماندهان سپاه، ماموريت مي يابد تا از بين عراقيان مجاهد و معاند تيپي را تشکيل داده و سازماندهي کند. اين تيپ بعد ها اساس شکل گيري سپاه بدر شد. محمد رضا نيز در زمره ديگر معاندين عراقي بود که به عضويت اين تيپ در آمد و در معاونت اطلاعات وعمليات اين لشگرمشغول خدمت شد. تاسال 1364 محمد رضا در لشکر 9 بدر مشغول خدمت بود و بعد از آن به سپاه لبنان منتقل شد. سپاه لبنان نيرويي بود که به فرمان آيت ا? خميني و به منظور عملي کردن استراتژي « آزاد سازي قدس » و ياري رساندني به مبارزان لبناني در نبرد با اسرائيل ايجاد شد. هرچند که بعد ها اين تفکر با استراتژي « راه قدس از کربلا مي گذرد » متوقف شد و اولويت جنگ ايران و عراق محسوب گرديد، اما فعاليت سپاه در سوريه و لبنان هرگز متوقف نشد و حتي بعد ها اين يگان گسترش يافته و در فرمان 6 ماده اي فرماندهي کل قوا به فرمانده کل سپاه محسن رضايي، مبني بر تجهيز و سازماندهي سپاه پاسداران به نيرو هاي مجزا، متشکل تر گرديد و به عنوان يکي از نيروهاي پنجگانه سپاه پاسداران شناخته شد و به « نيروي قدس » موسوم گشت.

    محمد رضا نقدي همچنان در نيروي قدس مشغول خدمت بود و به دليل فعاليت هاي اطلاعاتي و عملياتي اش در عراق و سودان در بين پاسداران ارشد سپاه به نام مستعار « شمس » مشهورشد. با شروع جنگ در يوگوسلاوي سابق وي در رأس گرداني از پاسداران سپاه قدس به « بوسني و هرزگوين » اعزام شد و تاپايان بحران در آن منطقه يکي از سه فرمانده ارشد نظامي سپاه پاسداران در بوسني بود. محمد رضا نقدي - ملقب به شمس - در سال 1372 به پيشنهاد فرمانده کل سپاه از سوي علي خامنه اي به عنوان معاون اطلاعات نيروي قدس انتخاب مي گردد اما دير سالي از اين انتصاب نمي گذرد که مجددا از سوي علي خامنه اي به عنوان فرمانده حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي منصوب مي شود و با درجه سرتيپي از نيروي قدس سپاه به نيروي انتظامي منتقل ميگردد.

    نقدي در آخرين روزي که در پادگان امام علي در بين پاسداران سپاه به سر مي برد در مراسم توديع اش اهداف خود را از پذيرش اين پست گسترش عدالت اجتماعي، شايسته سالاري، مبارزه با فقر، اعتياد و فساد اداري عنوان نمود. در حالي که به جز مبارزه با فساد اداري ديگر اهداف وي به هيچ وجه در چارچوب مسئوليتي که براي وي در نظر گرفته شده بود نبود، و در آن آشفته بازار هم کسي از وي سؤال نکرد که حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي بايد بر نحوه کارکرد و فعاليت هاي پرسنل نيروي انتظامي نظارت کند نه آنکه محفلي براي تحقق علايق و اهداف فرمانده اش باشد ! به هر روي محمد رضا نقدي به حفاظت اطلاعات ناجا ( نيروي انتظامي جمهوري اسلامي) رفت و به واقع آنجا را تبديل به حيات خلوتي براي خواستها و اميال شخصي خويش کرد که صد البته اين علايق دور از نظر خشک مغزاني که در ايران از آنها به نام محافضه کاران ياد مي شود نبود.

    نقدي با استفاده از رانت فرماندهي حفاظت اطلاعات و حمايت هاي جنبي علي خامه اي از وي ، اکثر دوستان و همفکران خود را از سپاه به نيروي انتظامي منتقل نمود و در کادرهاي سازماني ستاد اين رده، نفوذ داد ، « شايسته سالاري ! » تا آنجا بود که به خواست وي « سرهنگ پاسدار سيد رضا جليلي » را که به حکم دادسراي نظامي قم به اتهام فساد اخلاقي و ارتباطات نامشروع و شرب خمر، از لشکر علي ابن ابي طالب سپاه پاسداران اخراج شده بود را مجددا دعوت به خدمت نمود و وي را به سمت مسئول دفتر بازرسي خويش برگزيد. (البته در ادامه مطالب علت اين انتصاب آشکار خواهد شد.) رفته رفته کادر حفاظت اطلاعات ناجا شايسته و مطلوب محمد رضا نقدي و اربابانش در دفتر رهبري شد و اينجاست که ماموريت هاي خاص به وي محول مي شود.
    + خاله قزي 
    شما جيب ما را نزن يارانه پيشكشت
    + gf 
    در پي‌ افشاي اسناد محرمانه آمريکا در سايت ويکي ليکس که حاوي اطلاعاتي‌ جديد و بسيار مهم از برنامه هسته‌اي ايران است که توسط موساد به سيا داده شده است دولت اسرائيل شديدا نگران افشاي منبع اين اطلاعات است که به گفته بعضي‌ از منابع خبري به علت اهميت بسيار زياد و متفاوت بودن اين اطلاعات از يک مقام بسيار بلند پايه ايراني‌ به دست آمده است./
    + ghh 

    روزنامه فرانسوي لوموند مطلبي را امروز منتشر کرده است که از اسناد Wikileaks بدست آورده است. طبق اين مدرک يک ديپلمات آمريکايي در ماه اوت 2009 چنين گزارش داده است" تماس ما در ايران يک "بازرگان" غير ايراني است که بارها به تهران سفرميکند. او گفته است که علي اکبر رفسنجاني [رئيس جمهور سابق ايران ، که در پشت صحنه مخالفان را حمايت ميکند] به يکي از اشناهايش گفته است که رهبر ايران، علي خامنه اي مبتلا به بيماري علاج ناپذيرسرطان خون که در فاز آخر است ميباشد و خامنه اي مي تواند در ظرف چند ماه ديگر بميرد. در نتيجه ، رفسنجاني تصميم گرفته است با خامنه اي درگير نشود و خود را آماده ميکند تا بعنوان جانشين او تعيين شود. اين مطلب در يکي از اسناد يک ديپلمات ايالات متحده بازگو شده و توسط روزنامه لوموند بررسي شده است.

    + ghh 
    ويکي ليکس يک سند تاريخي مهم ديگر در مورد انتخابات ايران منتشر کرد: (شماره سند 09ASHGABAT757 - مکاتبه بين سفارت آمريکا در عشق آباد با وزارت امور خارجه.) بر اساس گزارشات، از مجموع ?? ميليون راي، مير حسين موسوي ?? ميليون، کروبي ?? تا ?? ميليون، احمدي‌نژاد ? تا ? ميليون و بقيه آرا مربوط به محسن رضايي مي‌باشد! ( متن مرتبط با اين خبر را ميتوانيد در بند"C . 1" سند اصلي‌ ويکي ليکس مرور نمائيد.)
     <      1   2   3   4   5      >