خرید منزل
1.آیت الله حاج آقا موسی شبیری داستان زیر را در منزل خود و در بیت مرحوم آیت الله صدر ، چندین بار در حضور جمع نقل کردند ، از جمله در روز 18 ذیقعده الحرام 1415 هـ . در منزل خود از مرحوم حاج جواد مجتهدزاده اردبیلی نقل فرمودند : که گفت :
اوایل که من از اردبیل آمده بودم ، در مسافرخانه ابن سینا اطاق گرفته بودم و در صدد بودم که خانه ملک صادقی را بخرم ولی درست نمی شد.
شبی در خدمت آقای حاج حسین آقای مصطفوی درمنزل آقای سرهنگ صدرایی بودیم ، یکی از اقطاب صوفیه نیز حضور داشت ، او به عنوان پیشگوئی گفت :
1-
من ترا شام اینجا می بینم .
2-
من ترا برای خواب نیز اینجا می بینم و در ابن سینا نمی بینم .
3-
من خانه ملک صادقی را نصیب تو نمی بینم .
4-
من ترا تابستان در اردبیل می بینم .
و بدینگونه چهار پیش بینی در حق من ابراز کرد.
مشغول صحبت بودیم که سفره پهن شد ، من بلند شدم که بروم ، صاحب خانه و مهمانها اصرار زیاد کردند که بمانم ، من قبول نکردم و گفتم : اگر ایشان قدرت دارد که مرا برای شام و خواب در اینجا نگهدارد ، طبعاً می تواند از مسافرخانه هم بکشد و بیاورد و اینک من می روم تا او بیاورد.
من آن شب در خانه سرهنگ صدرایی نماندم ، رفتم چیزی تهیه کردم و خوردم و شب را در ابن سینا بیتوته کردم ، و دو فقره از پیشگوییهای او دروغ از آب در آمد .
ولی در مورد خانه ملک صادقی هرچه تلاش می کردیم ، درست نمی شد .
آن آقا توسط ایادی خود همه جا منتشر کرده بود که این خانه نصیب ایشان نخواهد شد و هرچه تلاش کند بیهوده است . و لذا هرکدام از آنها مرا می دیدند ، می گفتند : از خانه ملک صادقی چه خبر ؟
آنقدر در محافل و مجالس در مورد خانه ملک صادقی از من پرس و جو کردند که دیگر کلافه شدم و دستم از همه جا کوتاه شد .
پس از یأس کامل به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام شرفیاب شدم و عرض کردم : بی بی جان ! اگر این منزل نصیب من نشود ، برای اینها مستمسکی می شود و به این وسیله افکار غلط خود را در میان افراد ناآگاه منتشر می کنند .
پس از این توسل بلافاصله خرید منزل فراهم شد ، منزل را خریدم و به محضر رفتیم و سند مالکیت به نام من زده شد .
روزی در محفلی نشسته بودیم و او نیز حضور داشت ، صحبت منزل شد ، او یکبار دیگر با قاطعیت گفت : من خانه ملک صادقی را نصیب تو نمی بینم !
من سند را درآوردم و به حاضران ارائه دادم و به او گفتم : علیرغم تو من خانه را خریدم و خداوند به برکت حضرت معصومه علیها السلام این خانه را نصیب من فرمود .
در مورد تابستان آن سال نیز ، آیت الله شبیری به خاطرش نبود که در قم ماند و یا به مشهد رفت ، بالأخره به اردبیل نرفت و هرچهار فقره از پیشگوئیهای آن شیاد خلاف درآمد ، لذا برای مدتی از قم رفت و در محافل مریدانش ظاهر نشد .
2.هنگامی که از آقای حاج سید محمد باقر موسوی همدانی ، مترجم تفسیر گرانسنگ < المیزان > در مورد کرامت حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ سوال شد فرمود :
کرامات فراوان بود ، که برخی از آنها مکتوب هم شده است ، ولی یک نمونه زنده آن همین خانه ای است که من در آن ساکن هستم ، این خانه به وسیله توسل به حضرت معصومه علیها السلام به دست آمده است ، و مهمتر از آن برکاتی است که برای ما داشته است . موسسه ایتام قم در همین خانه پایه گذاری شد ، که درست 25 سال است ایتام قم را تحت پوشش خود دارد ... همه اینها از برکات حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ است که این خانه با توسل به آن حضرت به دست آمده است .
3.حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ علی نظری منفرد ، که از مدرسین و خطبای حوزه عملیه قم هستند ، با یک واسطه نقل کردند از جد بزرگوارشان مرحوم حاج شیخ علی نظری ( متوفای 1366 هـ . ) که ایشان بعد از مراجعت از نجف اشرف در مدرسه خان اقامت داشته ، چند روزی وسیله تغذیه پیدا نمی کنند ، گرسنگی شدیداً بر ایشان فشار می آورد ، تا جایی که ناگزیر می شود پاهایش را جمع کند و بر دلش فشار بیاورد تا کمتر احساس گرسنگی کند .
در آن شب یکی از افراد خیر قم در نزدیکی آب انبار سید عرب ، مجلس اطعامی در منزل داشته است ، وقتی مهمانها می روند و او استراحت می کند و در عالم رویا خدمت حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ می رسد ، وجود مقدس بی بی بر ایشان تغیر می فرمایند که شما خودتان و مهمانهایتان سیر شدید و به خواب رفتید ، ولی آقای حاج شیخ علی در مدرسه خان از گرسنگی خوابش نمی برد .
ایشان از خواب می پرد و زود غذایی بر می دارد و به مدرسه خان می رود و حجره آقای شیخ علی نظری را می پرسد و رویای خود را صادقه می یابد .
مرحوم آقای شیخ علی افزوده بود که آن شخص برای من ماهانه ای تعیین کرد، که هر ماه به من پرداخت می کرد و دیگر من هرگز محتاج نشدم .