سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برترینِ فریضه ها و واجب ترین آنها بر انسان، شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست . [امام صادق علیه السلام]

روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) چهارشنبه 88 تیر 3   ساعت 7:14 عصر

بسم الله الحکیم


زنی برای خرید میوه به میوه فروشی رفت
-سلام آقا
- ؟سلام، بفرمایید، چیزی می‌خواستید
- چند کیلو میوه می‌خوام
- چی‌می‌خواین؟
-  چند کیلو میوه!
- چه میوه‌ای؟
-چقدر سؤال می پرسین،چند کیلو میوه می‌خوام دیگه!
و مرد میوه فروش در حالی که مبهوت جواب زن بود، یکبار دیگر سؤال خود را پرسید و چون جز همان جواب! چیزی نشنید، گمان کرد که آن زن از لحاظ فکری مشکلی دارد و جواب داد:
- نداریم خانوم، نداریم، برید بیرون
روز بعد...
 مردی برای خرید میوه به میوه فروشی رفت و گفت:
- سلام آقا ، چند کیلو میوه می‌خوام
-چی‌می‌خواین؟
- چهار کیلو میوه
- چه میوه ای؟
- لیمو
- چه لیمویی؟
- چهار کیلو لیمو دیگه
و باز میوه فروش سؤالش را پرسید اما جز همان جواب(چهار کیلو لیمو دیگه) جوابی نشنید
مرد میوه فروش با زرنگی چهار کیلو لیموی ترش و ریز رو به مرد قالب کرد، آن مرد نیز خوشحال شد و پولش را - که اتفاقاً تمام درآمد آن روزش بود به میوه فروش داد و به خانه رفت
وقتی به منزل رسید زنش پرسید که آیا لیمو خریده هست؟
و مرد با خوشحال پاسخ داد که بله و پاکت میوه را به زنش داد
زن بخند زنان پاکت را گرفت و آن را در ظرفی ریخت، اما لطظاتی نگذشته بود که فریاد بلندی بر سر شوهرش کشید
- آخه مرد ! من چطور این میوه‌ها رو پیش مهمون بذارم
من چهار کیلو لیموی شیرین و درشت می‌خواستم و تو لیموی ریز و ترش خریدی! و آنگاه همه میوه ‌ها را در سطل آشغال ریخت.
 همه ما آدمها تو زندگی دنبال میوه سعادتیم و برای این هدف چقدر زیاد از مال و بدنمون سرمایه میذاریم
اما
اما خیلی از ما به هدفشون نمی‌رسند و تازه سرمایه عمرشونو هم نابود میکنن
برای چی؟
برای اینکه دقیقاً نمی‌دونند سعادتشون در چیه
و نمی دونن چه چیزی واقعاً دلشونو سیر می‌کنه
فقط عنوانی کلی از خوشبختی و سعادت تو ذهنمونه، بدون دانستن مشخصات دقیقش
بهمین خاطر یا مثل اون زن کارمون احمقانه هست و یا
مثل اون مرد یکی پیدا میشه و جنس خودشو به نام مصداق سعادت و میوه خوب بهمون قالب میکنه
اینطور نیست؟!
پس بیایم قبل از دادن عمر و خرید سعادت و خوشبختی، مشخصات اونو دقیقاً بفهمیم تا سرمون کلاه نذارن
راستی، مشخصات و تعریف دقیق سعادت ما انسانها، چیه؟



دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) دوشنبه 88 اردیبهشت 28   ساعت 12:32 عصر

 علامه طباطبایی (ره):

« ایشان (آیت الله بهجت) عبد صالح است. »

 

 آیت الله بهاء الدینی (ره):

« الآن ثروتمند ترین مرد جهان ( از جهت معنوی ) آقای بهجت است. »
 

 آیت الله فکور (ره):

آیت الله محمد حسن احمدی می گوید: آیت الله فکور خیلی نسبت به آقای بهجت عنایت داشتند و می فرمودند:
« آقای بهجت از جمله افرادی هستند که مخصوصاً در صراط معنویت فوق العاده هستند. »

 آیت الله حاج سید عبدالکریم کشمیری(ره):

از محضر ایشان سؤال شد: اکنون چه کسی را به عنوان استاد کامل معرفی می کنید؟
فرمودند:« آقای بهجت، آقای بهجت. »

 آیت الله مشکینی:

« ایشان (آیت الله العظمی بهجت) از جهت علمی هم در فقه و هم در اصول، در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند، و از جهت تقوا و کمالات و عظمت روحی در مرحله ای بالاتر از آن می باشند، و استادانی که ایشان از آنها استفاده کرده اند نیز در مقام خیلی بالایی قرار دارند که ما باید مانند ستاره ها به آنها بنگریم؛ لذا سزاوار است که در اطراف وجود ایشان کتابها نوشته شود. »

 

 آیت الله علامه محمد تقی جعفری(ره):

« اینکه در روایات آمده است که « هر کس عالمی را در چهل روز زیارت نکند، مات قلبه ( قلبش می میرد) و همچنین « زیارة العلماء أحبّ إلی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت: زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه {خدا} می باشد. » مصداق بارز «علما» آیت الله بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است. من هر وقت ایشان را می بینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقی است، و در واقع هشدار دهنده برای ما می باشد. » 

  آیت الله بُدلا:

« وضع مقامات آقای بهجت از همان زمانی که درس آیت الله بروجردی می رفتیم روشن بود، و معلوم بود که ایشان لیاقت چنین مقاماتی را دارند. »

 امام خمینی ( قدس سره )

امام (ره) عنایت خاصی به آیت الله بهجت داشتند، نقل چند جریان در این ارتباط، مدعای ما را اثبات می کند:
آیت الله مسعودی می گوید:
« من در ضمن چهار پنج سالی که خدمت امام بودم یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانی، فردا صبح می خواهیم برویم منزل آقای بهجت. و فردای آن روز بلند می شدیم و می آمدیم منزل ایشان، همین منزلی که اکنون در آن ساکن هستند، و در اولین اتاق ورودی با همین فرشهایی که الان موجود است یکی دو دقیقه می نشستیم، سپس امام اشاره می کردند و من بیرون می رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقای بهجت به گفتگو می پرداختند بعد امام بیرون می آمدند و می رفتیم. اما اینکه درباره چه مسائلی گفتگو می کردند، نمی دانم خودشان می دانستند و خدا.
همچنین دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41 یا 42 آقای بهجت به من فرمودند که شما به آقای خمینی بگویید فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قربانی کند و من می آمدم به امام اطلاع می دادم، ایشان هم بلا فاصله به من می گفت شما به قصاب ( آقای فرجی که اکنون نیز در قید حیات هست ) بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند بعد پولشان را می دهیم.
بار دیگر نیز آقای بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند.
اینها همه مسائلی بود که بین امام و آیت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را می دیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.
نیز هنگامی که امام در جماران ساکن بودند آقای بهجت به من فرمودند: یک نامه کوچکی دارم شما این را به آقا برسانید، من نامه را گرفتم توی پاکت گذاشتم و بردم در جماران خدمت امام دادم.
در هر صورت رابطه این دو بزرگوار خیلی تنگاتنگ بود، چندین بار نیز حضرت امام با آقای شیخ حسن صانعی منزل آقای بهجت رفتند؛ زیرا هنگامی که امام قم بودند من و آقای شیخ حسن صانعی همیشه در خدمت امام بودیم.

آیت الله بهجت هم به امام عنایت خاصی داشتند.
یکی از شاگردان امام قدس سره در خاطره ای می گوید: « پس از آزادی حضرت امام از زندان و ورودشان به قم در سال 1341 هـ.ش. مردم در تمام محله های قم جشن گرفتند و منزل هر روز آکنده از جمعیت بود، در آن زمان حضرت آیت الله العظمی بهجت نیز از کسانی بود که هر روز به منزل امام تشریف می آوردند و مدتی بر در یکی از حجرات بیت ایشان می ایستادند وقتی به ایشان پیشنهاد شد که شایسته نیست بیرون اتاق بایستید، لااقل در داخل اطاق بنشینید. ایشان در جواب فرمود: من بر خود واجب می دانم که


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) دوشنبه 88 اردیبهشت 28   ساعت 12:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و رب العالمین و الصلاة علی سید الانبیاء محمد و آله سادة الاوصیاء المطهرین.
در جواب سئوال مکرر مربوط به انتخابات، [مطالبی ذکر می شود] با اشاره به آنچه در سال گذشته تذکر داده شده بود، از بیاناتی که اختصاص به زمانی و مکانی ندارد و در آنها تعیین توصیفی- که اتمّ و اعمّ و احسن و اکمل و ادوم از تعیین اسمی است- شده بود.
از « حذیفه » رضوان الله علیه مروی است، که فرمود:
« کانوا یسألون رسول الله عن الخیر و کنت أسأله عن الشر »؛ باید بدانیم
« شرّ» چیست و « اهل شرّ» کیست تا فرار از آن نماییم، و « خیر» چیست و
« اهل خیر » کیست تا به سوی آن فرار نماییم.
باید اهل انتخاب، در پیاده کردن کبریات در صغریات، و کلیات در جزئیات، روشن و با احتیاط باشند؛
و رضای خدای بزرگ را مقدم بر رضای غیر نمایند؛ و فحص از عقلای متدینین که اصلح باشند نمایند؛ و در روشنی توقف ننمایند و در تاریکی حرکت ننمایند؛
و از رشوه دادن و گرفتن ( شیوه دول کفر)، دور باشند؛
با متدینین از عقلا، که محیط به مسائل شرعیه و با ایمان اعتقادی و عملی، و پرهیزگار، و با تدبیر، و شجاعت، و اعتدال فکری و مسلکی، باشند و با غیر آنها سر و کار نداشته باشند، و مسلمانها را گرفتار نکنند و کاری نکنند که در پشیمانی از آن، تدارکی نیست.
از وطن فروشی و وطن فروشان که غایت محبت دول کفر است، دور باشید. عواقب وطن فروشان به دول کفر را، ملاحظه بنمائید! دیدیم و می بینیم که به محلل های خودشان، وفا نمی کنند، مگر تا زمانی که چاره ندارند، و پس از آن، جز پشیمانی و عاقبت سوء برای تابعین آنها نمی ماند.
باید بدانیم که هیچ نقصی در ممالک اسلامیه نیست که منسوب به دول کفر نباشد؛ و آنچه منسوب به آنها است، نقص در اسلام و ایمان است، یا منتهی به آن است.
غیر از معصومین(ع) کسی نمی تواند بگوید: « همه چیز را می دانم، با می بینم» و نمی تواند کسی بگوید:
« هیچ چیز را نمی دانم و همه جا تاریکم، بلکه هر عامل عادی، چیزهایی را می داند و باید حرکت کند و توقف ننماید، [و] بلکه باید از معلومات خود، مجهولات را استخراج نماید تا آنجا که بتواند؛ و چیزهایی را نمی داند و باید احتیاط و توقف و تفحص نماید تا به ندامت غیر مستدرک، مبتلا نشود.
و این مطالب برای جواب سئوال ها، [ ذکر شد] با اشتمال بر بیاناتی که اتمام حجت و تأکید آن است، تا آنکه علی العمیاء، یا به مسامحه، خود و دیگران از مؤمنین را، در گمراهی وارد ننماید.
کسانی که متحیر و مرددند، به آنها دستور داده شده و می شود:
ملاحظه کنید: کدامیک از دو حزب، با ولایت علی(ع) موافق با موافق تر است؛ و کدام، اعتقاد او عملاً انتظار مهدی(ع) را دارد یا متأکدتر است؛ کدام، تغییری در امور دینیه، داده یا نمی دهد؛ کدام، معتدل در فکر، یا متلوّن است در اعتقاد یا عمل؛ کدام، ملکه تقوی و صدق و ائتمان دارد، یا قوی تر است؛ کدام، در صفات، شبیه به کفر یا نفاق و کدام، دورتر است؛ و بالجمله، کدام، به خدای متعال و خاتم الأنبیاء و خاتم الاوصیاء « صلوات الله علیهم و عجل فرجهم » نزدیک تر است.
از خداوند عظیم، موفقیت همه مؤمنین را بر مرضیات او، و تجنب از مبغوضات او را در همه جا و در هر حال، می خواهیم.
 

والسلام علیکم و رحمة لله و برکاته
الأحقر محمدتقی البهجة
11/ محرم الحرام/1418


دل نوشته ها ()

نویسنده: دهاتی جمعه 88 اردیبهشت 25   ساعت 12:1 صبح

 برگرفته از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع مردم غیور کردستان 

« انتخابات یکى از آزمونهاى بزرگ ملت ایران در مقابل چشم دشمنان است»

انتخابات وحساسیت دشمن  :

به همین جهت روى انتخابات ما حساسند. از حدود یک سال پیش، دستگاههاى تبلیغاتى دشمنان ملت ایران، با یک شیب ملایمى شروع کردند علیه این انتخابات حرف زدن و اقدام کردن و مطلب ساختن؛ دستگاههاى امنیتى‏شان هم مشغول شدند به خبرگیرى و گمانه‏زنى و پیشنهاد دادن. روى این انتخابات حساسند. امروز هم شما وقتى به خبرهاى رسانه‏هاى گوناگون خارجى - که بسیارى از اینها دل پرکینه و پردشمنى‏اى نسبت به ملت ایران دارند - نگاه کنید، خواهید دید نسبت به انتخابات ما بى‏تفاوت نیستند و سعى میکنند اغراض خودشان را عمل کنند.

اغراض دشمن از دخالت در انتخابات :

در درجه‏ى اول: هدفشان تعطیل شدن انتخابات است که انتخابات نباشد. در یک دوره‏اى سعى کردند انتخابات مجلس شوراى اسلامى را به انواع و اقسام حیله‏ها متوقف کنند. خداى متعال نخواست و اراده‏ى مردان مؤمن نگذاشت؛ نتوانستند. از این مأیوسند که انتخابات را بکلى تعطیل کنند.

در درجه‏ى دوم: هدفشان این است که انتخابات سبک و سرد برگزار بشود. میخواهند ملت ایران حضور فعالى در انتخابات نداشته باشد.

«  انتخابات آبرو و عزت ملی ماست  »
ملت عزیز ایران! من به شما عرض میکنم، درست در نقطه‏ى مقابل خواست دشمنان، همه‏ى ما باید در انتخابات حضور فعالى داشته باشیم. انتخابات آبروى ملى ماست؛ انتخابات یکى از شاخصهاى رشد ملى ماست؛ انتخابات وسیله‏اى براى عزت ملى است. وقتى ببینند که ملت ایران با شور و با شعور و با درک کامل و آگاهى پاى صندوقهاى رأى میروند، معنایش چیست؟ معنایش این است ملت براى خود حق و توان تصمیم‏گیرى قائل است؛ میخواهد در آینده‏ى کشور اثر بگذارد و مسئولان کشور و مدیران اصلى کشور را انتخاب کند. انتخاب رئیس جمهور یعنى انتخاب رئیس قوه‏ى مجریه و کسى که اغلب امکانات کشور در اختیار اوست. و مى‏بینید اگر چنانچه رئیس جمهورى شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگى را براى این کشور انجام میدهد؛ میخواهند این نباشد. من عرض میکنم: همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید.

اولویت های انتخابات:

1-                      شرکت در انتخابات:

به نظر من مسئله‏ى اول در انتخابات، مسئله‏ى انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئله‏ى اول، مسئله‏ى حضور شماست. حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایه‏هاى نظام را مستحکم میکند، آبروى ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنى‏ها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف میکند. این یک مسئله‏ى بسیار مهم است؛ پس مسئله‏ى اول، شرکت در انتخابات است.

2-  انتخاب کاندیدای اصلح:

مسئله‏ى بعدى در انتخابات این است که مردم سعى کنند صالح‏ترین را انتخاب کنند. آن کسانى که نامزد ریاست جمهورى میشوند و در شوراى نگهبان صلاحیت آنها زیر ذره بین قرار میگیرد و شوراى نگهبان صلاحیت آنها را اعلام میکند، اینها همه‏شان صالحند. اما مهم این است که شما در بین این افراد صالح، بگردید و صالح‏ترین را پیدا کنید. این جا جائى نیست که من و شما بتوانیم به حداقل اکتفاء کنیم؛ دنبال حداکثر باشید؛ بهترین را انتخاب کنید.
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچ‏گونه نظرى ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد.

 

 

 

شاخصه های کاندیدای اصلح:

1- درد کشور را بفهمد                                

2- درد مردم را بداند.  

3-  با مردم یگانه وصمیمی باشد.      

  4 - از فساد دور باشد.

5- د   نبال اشرافیگری وتجمل پرستی نباشد.

   6-ساده زیست باشد.

 


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) پنج شنبه 88 فروردین 20   ساعت 7:58 عصر


    حبه های زغال را اول کمی شعله می دهند و بعد در آتشگردان گذاشته و با شدت چرخانده و به حرکت درمی آورند و حرکت هر چه بیشتر باشد نور و روشنایی هم بیشتر خواهد شد و سرانجام هم شعله خواهد کشید.
    اما اگر حرکت در کار نباشد همان شعله هم کم کم رو به خاموشی می گذارد.
    انسان ها هم همینطورند یعنی خداوند ابتدا شعله ای از فطرت در نهاد آنها قرار داده است، حال اگر اهل حرکت و تلاش و کوشش باشند و به قول عرفا، اهل سیر و سلوک باشند، آن فطرت نیز فروغ بیشتری خواهد یافت و در حقیقت هر چه پیش روند موهبت و لطف حق را بیشتر نصیب می برند.
    از این رو حضرت امام رحمة الله علیه می فرمودند:
    ناکرده سلوک موهبت یعنی چه
    یعنی تو که اهل تلاش و کوشش و سیر و سلوک نیستی چه توقعی داری که الطاف الهی را نصیب ببری 
    

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) چهارشنبه 88 فروردین 19   ساعت 12:29 عصر

همه ما کمابیش در زندگی روزمره یمان با افرادی مواجه شده ایم که خود را منتسب به اهل بیت (علیهم السلام) و از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌دانند. حقیقت آنست که میدان برای ادعا وسیع است، اما به راستی ملاک تشخیص شیعه راستین از مدعیان دروغین چیست؟ این موضوع، حقیقت مهمی است که اهل بیت (علیهم السلام) بارها و بارها از آن سخن به میان آورده اند و خصوصیات و ویژگیهای شیعیان حقیقی را به ما آموخته اند.
به عنوان نمونه، امام حسن عسکرى (علیه السلام) در کلام خویش به یکی از خصوصیات مهم شیعیان اشاره نموده و می‌فرماید: "آشناترین مردم به حقوق برادرانش و کوشاترین ایشان به اداى آن حقوق، از بالاترین قدر و مرتبه نزد خداوند برخوردار است. هر که در دنیا براى برادران خود تواضع کند، او نزد خداوند از جمله صدیقان و از شیعیان على (علیه السلام) خواهد بود."
سپس امام عسکری (علیه السلام) به سیره امیر المؤمنین(علیه السلام) در این خصوص اشاره کرده و می‌فرماید: "روزى پدر و پسرى از یاران مؤمن أمیر المؤمنین (علیه السلام) نزد او آمدند. آن حضرت‏در حضور آن دو برخاسته و ضمن احترام و اکرام از ایشان، آن دو را در صدر مجلس نشاند و خود کنار آن دو نشست. سپس فرمود تا غذا بیاورند.
 وقتی غذا خوردند، قنبر (خدمتگزار امام) یک طشت به همراه پارچى چوبى پر از آب و یک حوله‏ براى خشک کردن آورد تا میهمانان دستان خود را بشویند. هنگامی که قنبر خواست از آن پارچ آب بر روى دستان آن مرد بریزد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جا برخاسته و پارچ را گرفت تا خود بر دستان آن دوست آب بریزد. با دیدن این صحنه آن مرد خجالت زده گفت: اى أمیر المؤمنین، خدا مرا مى‏بیند و شما بر دستان من آب مى‏ریزید؟! حضرت فرمود: بنشین و دستانت را بشوى. زیرا خداوند عزوجل تو را مى‏بیند در حالى که برادرى به تو خدمت مى‏کند و خداوند به واسطه این خدمت؛ خادمان او را در بهشت مساوى با ده برابر عدد مردم دنیا و بر همان حساب در نفرات مناطق و ممالکى که در آنجاست قرار دهد.
پس آن مرد نشست و امیر المؤمنین علی (علیه السلام) بدو فرمود: تو را قسم می‌دهم و از تو مى‏خواهم دستان خود را همان گونه بشویى که انگار قنبر بر دستان تو آب مى‏ریزد! آن مرد نیز همان کار را انجام داد. پس از اتمام کار، آن حضرت پارچ را به محمد حنفیه (فرزند خویش) داده و فرمود: اى فرزندم، اگر فرزند این مرد به تنهایى نزد من بود، باز هم من روى دستش آب مى‏ریختم. ولى خداوند امتناع دارد از اینکه میان پسر و پدر - وقتى هر دو در یک مجلس بودند- مساوى رفتار شود. از این رو پدر بر روى دستان پدر آب مى‏ریزد و پسر برروی دستان پسر. پس محمد بن حنفیه بر دستان پسر آب ریخت."
سپس امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: "پس هر که در این خصلت (تواضع) از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) تبعیت و پیروى نماید، او یک شیعه حقیقى است."
(برگرفته از کتاب "الإحتجاج على أهل اللجاج"(1)، تالیف:‏ احمد بن على طبرسى‏ (با اندکی تلخیص و تصرف

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) سه شنبه 87 اسفند 27   ساعت 10:12 عصر

http://www.iums.ac.ir/find-23.404.1338.fa.html8/8/1388میلاد امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) از اتفاقات جالب سال آینده است.

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) دوشنبه 87 اسفند 26   ساعت 2:32 عصر

 
به گذشته پرمشقت خویش می‌اندیشید، به یادش می‌افتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهایی که حتی قادر نبود غذای روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید.با خود فکر می‌کرد که چگونه یک جمله کوتاه - فقط یک جمله - که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانیش را عوض کرد، و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد.
 
او یکی از صحابه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود، و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد، و از آن حضرت استمداد مالی کند.
 
با همین نیت رفت، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به گوشش خورد: "هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‌کنیم، ولی اگر کسی بی‌نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند". آن روز چیزی نگفت، و به خانه برگشت. باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانه‌اش سایه افکنده بود روبرو شد، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد، آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید: "هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‌کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بی‌نیاز می‌کند". این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید، به خانه برگشت. و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان می‌دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت، باز هم لبهای رسول اکرم به حرکت آمد، و با همان آهنگ - که به دل قوت و به روح اطمینان می‌بخشید - همان جمله را تکرار کرد.
 
این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد.حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئن‌تری راه می‌رفت.با خود فکر می‌کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت.به خدا تکیه می‌کنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده می‌کنم، و از او می‌خواهم که مرا در کاری که پیش می‌گیرم موفق گرداند و مرا بی‌نیاز سازد.با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید فعلا این قدر از او ساخته هست که به صحرا برود و هیزمی جمع کند و بفروشد. تیشه‌ای قرض کرد و به صحرا رفت، هیزمی جمع کرد و فروخت. لذت دسترنج برایش شیرین بود. روزهای دیگر به این کار ادامه داد، تا تدریجا توانست از همین پول برای خود تیشه، مرکب سواری و سایر لوازم کار را بخرد.باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و نیروی کار شد. روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او رسیدند و تبسم کنان فرمودند: "نگفتم، هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می‌دهیم، ولی اگر بی‌نیازی بورزد خداوند او را بی‌نیاز می‌کند."
 
خداوند برای هر کدام از مخلوقاتش روزی‌ای قرار داده و هیچ کدام را به حال خود رها نکرده است. روزی هر کس در دنیا تنها بهره او از خوراک و پوشاک تنش نیست بلکه هر آنچه از توانمندی‌های جسمی و روحی، هوش و استعداد، پدر و مادر، مال و مکنت، زیبایی و سلامت و ... که به او داده شده است، روزی او حساب می‌شود. پس هر کس از نعمت‌هایی که خداوند نصیبش کرده به درستی استفاده کند و راضی و شاکر درگاهش باشد، به سوی رستگاری حرکت می‌کند. امام صادق (علیه السلام) نیز می‌فرمایند: "هر کس به روزی اندک خدا راضی گردد، خدا نیز به عمل اندک او راضی می‌شود." چه رستگاری‌ای از این بالاتر که خداوند از کسی راضی باشد.
 
« برگرفته از کتاب داستان راستان، نوشته استاد شهید مرتضی مطهری (با اندکی تصرف) »

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) دوشنبه 87 اسفند 26   ساعت 2:25 عصر

با یک بذر گل و یک مشت خاک و یک گلدان سفالی  چه گلهای لطیف و ظریف و زیبا می توان پدید اورد که هنوز که هنوز است کارخانه های عظیم از تولید آن دست عجز به بالا میبرند.

و این یعنی میشود با ناچیز ترین چیزهی زیباترین را پدید آور.

مگر خود خداوند با حروفی مثل الف و لام و راء و .....معجزه ای به نام قران که مایه آرام دل است و دل ها را نشاط و امید می بخشد پدید نیاورد.

حالا تو ببین خدا با حروف چه می سازد و ما چه؟

                 ظالم ان قومی که چشمان دوختند

                                          زان سخن ها عالمی را سوختند

ما با حروف سخن هایی ساز میکنیم که دل ها را می سوزاند می شکند خسته و ملول میکند مأیوس و نا امید میکند.!

راستی چه زندگی ها را با یک سخن از هم پاشیدیم و چه رابطه های گرمو صمیمانه ای را که تیره و تار کردیم و چه شخصیت هایی نازنین که پس از سالها تلاش و کوشش و جوشش و مجاهد ت با یک سخن برای همیشه خانه نشین ساختیم.

«الر»که در اغاز سوره یوسف (ع)است هشد اری جدی برای همه ماست که چه می  سازید؟

و نیز پیامی است از سوی خداوند که با این حروف  چه می شود ساخت؟

                             تِلکَ آیاتٌ الٍکتابُ المبین

یعنی من با همین حروف ساده برای شما نشانی ها گفته ام،نشانی تمام لذت ها ،عیش و نوش های ناب و نایاب و در یک سخن نشانی داده ام که اگر آن ها را پی بگیرید به لذتی نیست که دست نیابید و به قول حافظ خبری نیست که در آن نباشد.

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

                           و رنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

 و البته تمام این آیات و نشانه ها به صورت یک کتاب در امد ه است ، آن هم کتابی مبین و آشکار.

یعنی کتابی که خود روشن است و البته چون روشن است می تواند روشنی بخش باشد.

همانطور که یک فانوس وقتی روشن است اطراف خود ر ا روشنایی می بخشد.یا همانطور که یک شمع روشن هزاران شمع  خاموش را روشنی میدهد.

و قرآن  روشن است و اگر ما نیز همنشین ان باشیم به روشنایی و نور د ست میابیم.

در گلفروشی ها ندیده ای کنار درختچه ها یک چوب راست گذاشته اند و در ختچه را با نخ به آن بسته اند.چرا؟

برای اینکه چوب راست است و در  نتیجه درخت هم راست بالا میرود. و اتفاقا این اتفاق هم می افتد چون همنشینی اثر دارد.ما نیز درست مثل همان درختچه هاییم  و امکان انحراف و کج شدن در ما فراوان است.مگر انکه خود را به این کتاب اسمانی ببنیدیم و پا به پای آن بالا برویم.اینجاست که ما نیز مستقیم شده و آسمانی و روشن می شویم.

(از حجة الاسلام رنجبر)


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) پنج شنبه 87 اسفند 15   ساعت 1:25 عصر

هشتم ربیع الاول سالروز شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) و آغاز امامت خورشید عالم تاب مهدوی است. مهمترین مساله پس از شهادت امام عسکری(علیه السلام) مساله غیبت بوده است که پیش بینی تحقق آن در کلام معصومین و در منابع شیعه و سنی بسیار نقل شده است و امام عسکری(علیه السلام) نیز تلاش می نمودند تا مردم را بر این امر آگاه سازند و مقام الهی فرزندشان را به ایشان یاد آور شوند.
این امر درباره افکار افراد عادی دشوار می نمود اما امام(علیه السلام) به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار، رسوخ می داد و به مردم می فهماند که این حقیقت را باید بپذیرند و دیگران را به این اندیشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(علیه السلام) به وسیله مکاتبه و مراسله با ایشان تماس می گرفتند و درباره مهدی موعود از حضرتش می پرسیدند و جواب لازم و کافی را دریافت می کردند.
شیعیان وقتی اموالی را از حقوق شرعی برای امام عسکری(علیه السلام)می بردند ابتدا به محضر «عثمان بن سعید عمری» وارد می شدند او نیز که برای سرپوش گذاشتن بر فعّالیّتهای امام(علیه السلام) و برای مصلحت ایشان، تجارت روغن می کرد، پول هایی را که تحویل می گرفت در خیکهای روغن می گذاشت و دور از چشم حاکمان، برای امام می فرستاد.
از دغدغه های اصلی حاکمان عباسی در زمان امام عسکری(علیه السلام) برخورد با مساله غیبت و وجود مهدی بود که خواب از چشمشان ربوده و آنان را مجبور به انجام حرکاتی در جهت حفظ تاج و تخت خود کرده بود .
معتمد عبّاسی امام را تحت مراقبت شدیدی قرار داد، به طوری که کسی جز در شرایط ویژه ای که امام با نزدیکان خود قرار گذاشته بود، امکان تماس با آن حضرت را نمی یافت و هر آنچه که از خارج به ایشان می رسید یا به خارج می دادند، از طریق مراسله بود.
وقتی که خبر کسالت امام به گوش معتمد عبّاسی رسید، دستور داد تا خانه آن حضرت را زیر نظر بگیرند.
پس از شهادت امام نیز تفتیش و بازجویی کامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم کردند و آن گاه در صدد تحقیق و بازجویی از فرزندان امام عسکری(علیه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند که زنان را تحت معاینه دقیق قرار دهند و اگر آثار حمل در یکی از آنان دیدند به خلیفه گزارش کنند.
هراس و وحشت عبّاسیان از مهدی موعود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشری ـ که طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پیچید و عدالت اجتماعی را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفی کرده بود، روز به روز بالا می گرفت.
آنان می خواستند با کشتن نسل پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند. امام عسکری(علیه السلام) در نامه ای به همین مطلب اشاره کرده اند:
«پنداشته اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد و حال آن که خداوند خواسته آنان را تکذیب کرده است و سپاس خدای را که مرا از جهان نَبُرْد تا آن که جانشین و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبیه ترین کس به پیامبر اکرم است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ میکند، سپس او را ظاهر میسازد تا زمین را پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابری کند.»


? کلام نور
? ویژگی های شیعیان در کلام امام عسکری(علیه السلام)
«شیعَتُنا الْفِئَـه?ُ النّاجِیَه?ُ وَالْفِرْقَه?ُ الزّاکِیَه?ُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَی الظَّلَمَه?ِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْیِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَه?ِ.»:پیروان ما، گروه های نجات یابنده و فرقه های پاکی هستند که حافظان [آیین] مایند، و ایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمککار ما [هستند]. به زودی چشمه های حیات [منجیِ بشریّت] بعد از گدازه توده های آتش! پیش از ظهور برای آنان خواهد جوشید


دل نوشته ها ()

   1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سمفونی ایثار
کل و کلون
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
326881 :مجموع بازدیدها
2 :بازدید امروز
20 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
مدیر وبلاگ : آذران[399]
نویسندگان وبلاگ :
دهاتی (@)[59]

m.saadat (@)[22]

کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) (@)[258]

مهدی توانگری (@)[56]

azeron (@)[60]

rivand (@)[24]

کانون فرهنگی،هنری سیدالساجدین(ع) (@)[0]

شورای اسلامی (@)[12]

مرتضی مطهری -ر[4]
KHABAR CHIN[6]
A_abad (@)[31]

امیر معصومی[4]

لوگوی خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
لینک دوستان
روستای ازوار (سده)
شهدای آذران
امام زاده احمد (ع) روستای آرنجن
روستای آرنجن
آذران وطن من
صفحات اختصاصی
فهرست موضوعی نوشته ها
ادبی و اجتماعی[82] . اخبار و حوادث[29] . تصاویر[27] . خبری از آذرون[22] . تسلیت[5] . وبلاگ ونویسندگان[3] . انتخابات[3] . کانون فرهنگی[2] . مسابقه . مقالات . وبلاگ و نویسندگان . از مطالب خواننده ها . زبا شیرین آزرانی . شعر . فرا رسیدن ایام سوگواری .
نوشته های قبلی را اینجا ببینید_بایگانی
شورا
اخبار آذران
ورزشی
مربوط به وبلاگ
تصاویری از آذران
کانون علی ابن ابیطالب
ادب و هنر
شرکت تعاونی
سایر موضوعات
دینی و مذهبی
پایگاه امام رضا(ع)آذران
مناسبت ها
پیام شهداءـ راه شهداء
کانون فرهنگی،سیدالساجدین(ع)
آرشیو موقت
بهداشت جسم ـروان
خبرهای کاشان و حومه
اشتراک