سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش را بجویید که آن رشته میان شما وخداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: مهدی توانگری دوشنبه 87 شهریور 11   ساعت 2:4 صبح

(امروز تو اتوبوس نشسته بودم ، حواسم به خودم بود داشتم به همه چیزی فکر میکردم بجز ماجرای امروز)
سِلام (سلام) حالِد خوبَ (خیلی ممنون) اوههُهُو چِِقِدِ هِوا گرمِش کَردَه (بله دو سه روزه دوباره هوا گرم شده)

خدا لعنِتشو کُنَ (بله؟) میگَم خدا لعنِتشو کُنَ (کیارو؟) ای اِداره برقیارو رَو (چرا؟)بسکه ای برقارو قَط میکنُن

(پدر جان تقسیر اینا نیست کم آبی و اصراف بعضی مردم)
اِ حالا که ایطُورَ خدا پدراشونم لعنت کُنَ

چِقِدِ سادِی دادا ای حرفا بازیَ شامام جِوونی زود گول میخوری بَل نسبت خِره زود خر میشی
(دست درد نکنه حاجی !) باشَ، پسر جو مِگه خود ای دولِتیا نِمیگن جمیَت دارد روز به روز زیاد میشَد؟

 دنیای حالام دنیایِ برقَ ؟پَ چرا تو ای چَ سالِه نیراگا گازی، نفتی ،چیزی اضافه نِکردن؟

 فََقَ دنبال ای نیروگا هسته ایَن هر آدم عاقلی میدونَ ای جور نیروگا کلی دَنگ و فَنگ دارَ
اِلِکی نی تو سه چار سال بُتونی برق باش تولید کنی جختم بِلای تو تحریمم باشی
حالا سیاسیش نِکنیم فردا چوب تو پاچَمو خان کَ .

بِبِی دادا گفتن دَ درصد صرفه جوی کنید والّا ما که لامپامونُ نصف کردِیم کولِرمونم که بسکه این ....برقارو قَط کردن سوختَ،

باغچه تو حِیاطم بَسکه آبِش نِدادیم خُش شُد، ای جور که حَساب کردم بیش اَ دَ درصد صرفه جوی کردم
تو دِر و هَمسادَم که همیطورَ ،روزی یَ بارَم برقارو میبُرن، دِ آخه به یَ بارَم راضی نیسّن اِمرو تو مَلِّ ما سه بار برق رفتَ پدر سوختا معلوم نی چه ....میخان بخورن
اگه برق نِدارید پَ چرا میدِید به ای افغانیاوعِراقیا ؟لابُد اِگه اونا برق نِداشته باشن گَرمشو خاد شد والّا مسلمونن گُنان ،آره اونا چیزیشو نِشَ ایرانی به گورِ سیّا
َیَه ذّره از ای ترکمنستانیا یاد گیرَن تا دیدن تو زمسّو مردم خودشو گاز کم دارَن سِری گازی که میدادن به ایران قَط کردن
ای وزیر اِنرجیَ چیچیَ تا دید یَ ذرّه هوا خُنُک شدَه اومَ گُف شهریور قَطی برق نِداریم حالا که هِوا دوبارِی گرم شُدَ توش موندَ میگَ از اول مهر قَط نِمکُنیم
ای اداره برقم چَ وقتیَ تِلفونِشُ جِواب نمیدَ مَ که هر چی زَی زِدَم اِشغال بو می خاسَّم چار کَلوم حرف حِساب بارشو کُنم
{چارا جا نمونی} خُب دادا مَ باس بِرم خای بخشی سِردو درد آوردم خادافِظ.


دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری سه شنبه 87 شهریور 5   ساعت 2:59 صبح

سلام

اولا ورود زایرین کربلای معلا را به وطن خوش آمد میگم
ثانیا
به مناسبت هفته دولت یه چند روزیه کلی طرح و .....داره افتتاح ، راه اندازی ،کلنگ زنی یا هر اسم دیگه ای داره انجام میشه به این بهونه خواستم یه گریزی بزنم به دولتمردای آذران (منظورم شورا ست) تا بفهمم تو این مدتی که این مسئولیت رو قبول کردنچه گلی به سر ما زدن؟ البته کاری به فعالیت روزانشون ندارم فقط می خوام بدونم تو این مدت به کدوم وعده هاشون عمل کردن . نا گفته نمونه که تا اونجایی که من اطلاع دارم آقای لطیفی که اهل قول و قرار نیست و اومدنش تو شورا هم طبق عادت بوده میمونه آقایان رضوی و رزاقی که تو جلسه های قبل از انتخابات کلی وعده وعید دادن (نپیچونن که کلی شاهد دارم)
 من که هر چی زدم به در بسته خورد یه آدم خیر پیدا شه دنبال این کارو بگیره ببینیم این آقایون چیکار کردن
 چون ظاهرا شورا چیزی به نام پاسخگویی یا سخنگو یا بلند گو یا .......نداره.


دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری یکشنبه 87 شهریور 3   ساعت 1:7 صبح

الو ....خونه ی خذا ؟
الو...الو ....سلام
کسی اونجا نیست ؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟
پس چرا کسی جواب نمیده ؟
(یهو یه صدای مهربون مثل اینکه یه فرشتس :
بله با کی کار داری کوچولو ؟)
خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم ، قول داده امشب جوابمو بده.
(بگو من میشنوم)
کودک متعجب پرسید:مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم....
(هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم)
صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خدام منو دوست نداره؟
فرشته ساکت بودبعد از مکثی نه چندان طولانی:
(نه خدا خیلی دوست داره،مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟)
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بودبا فشار بغض شکست
و بر روی گونه اش غلطید وبا همان بغض گفت:
 اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما.
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت....
{بگو زیبا !بگو! هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو!}
دیگر بغض امانش را بریده بود، بلند بلند گریه کرد و گفت :
خدا جون ! خدای مهربون ! خدای قشنگم !
می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم ،تو رو خدا....
{چرا؟این مخالفت با تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟}
آخه خدا من تورو خیلی دوست دارم؛قد مامانم،ده تا دوست دارم.
اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ،
نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم،
مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن؟
مثل بقیه که بزرگنو فکر میکنن من الکی میگم که با تو دوستم ؟
مگه ما با هم دوست نیستیم ؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟
خدا ! چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته ؟ مگه اینطوری نمیشه باهات حرف زد؟
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:
{آدم! محبوبترین مخلوق من...! چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...!
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب ،من رو از خودم طلب میکردند
تا تمام دنیا در دستشون جا می گرفت!
کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان می خواستند.
دنیا برای تو کوچک است...!
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی....}
کودک کنار گوشی تلفن در حالی که لبخند بر لب داشت
در آغوش خدا به خواب فرو رفت.
[بر گرفته از ویژه نامه ی فرهنگی اجتماعی هشت].

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری شنبه 87 مرداد 19   ساعت 1:13 صبح

مرا کسی نساخت،خدا ساخت
نه آنچنان که کسی می خواست
که من کسی نداشتم
کسم خدا بود
کس بی کسان
او بود که مرا ساخت
آنچنان که خوذش می خواست
نه از من پرسید
و   نه از آن «من» دیگرم
(دکتر علی شریعتی)

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری سه شنبه 87 خرداد 28   ساعت 5:4 صبح

آنقدر در خواب و خیال به سر می بریم که یادمان رفته که هستیم
آنقدر دیگران را به بازی گرفتیم که یادمان رفته به بازی گرفته شده ایم
آنقدر همه چیز را پوچ دیدیم که یادمان رفت چقدر پوچیم
آنقدر امتحانات را افتادیم که یادمان رفت همیشه در حال امتحانیم
آنقدر هشدار معلم را شوخی گرفتیم که یادمان رفت در انتظار قیامتیم
آنقدر خدا را در کنارمان ندیدیم که فکر کردیم خداییم
آری من و تو انسانیم ، آدم ، بشر....آری؟
بهشت هست، جهنم هست ، فرشته هست ، شیطان هست
آری خدا هم هست.

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری جمعه 87 خرداد 10   ساعت 1:22 صبح

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت بر طرف گردان 
و برای آرامش دلهای ما به ظهورش تعجیل فرما
که مخالفان بعید دانند و ما فرجش وظهورش را نزدیک میدانیم
ای خدا ای مهربانترین مهربانان.
به تعجیلت شتاب فرما ای مولای من ای صاحب الزمان

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری پنج شنبه 87 خرداد 9   ساعت 5:12 صبح

طبق آخرین اخبار رسیده طی جلساتی که بین شرکت تعاونی و دلالان و خریداران گل در آذران برگذار شده قیمت خرید گل به ازای هر کیلو 2000 تومان تصویب شده است

البته ناگفته نماند شرکت تعاونی قبلا قول داده بود گل را نسبت به دیگران با قیمت بیشتری خریداری نماید.


دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری شنبه 87 اردیبهشت 28   ساعت 6:51 صبح

حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را                 به خـال هـنـدویـش بـخشم سـمرقـند و بـخـارا را
صائب تبریزی :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را                 به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هرآنکس چیزمی بخشدزمال خویش می بخشد          نه چون حـافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را                 بـه خـال هـندویـش بـخشم تمام روح و اجـزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد          نه چون صائب که می بخشد سرودست وتن وپا را
سر ودست وتن وپا رابه خاک گورمی بخشند              نـه بـر آن تـرک شـیرازی که بـرده جمله دلـها را

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری سه شنبه 87 اردیبهشت 24   ساعت 5:56 صبح

چاره ای باید داشت               رفت باید از این شهر              دور خواهم شد از این خاک خسیس
که در آن هیچ کسی نیست که پولی دهدت              گشنه را سیر کند
جیبم از پول تهی         و دل از آرزوی مروارید            همچنان خواهم رفت            نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به استخر        داروگ هایی که سر از آب به در می آرند              و در آن تابش تنهایی   ابیاران     
می فشانند فسون از سر بیلهاشان            همچنان خواهم رفت                  پشت کوه تیر شهری است   
که در آن پنجره ها رو به بد بختی باز است        بام ها جای شغالانی است     که به گوشت لب حوض می نگرند
دست هر کودک ده ساله ی شهر، سوزن و سیخ سیاه      مردم شهر به معتاد چنان می نگرند 
که به یک تیغ به یک خاک کثیف          و زغال موسیقی ناشگی تو را می شنود          
و صدای الاغ می آید در باد
پشت کوه تیر شهری است          که در آن وسعت تریاک به اندازه سنگ آغل دار است   
معتادان وارث فقر و بدیند        پشت کوه تیر شهری است          چاره ای باید داشت.

دل نوشته ها ()

نویسنده: مهدی توانگری سه شنبه 87 اردیبهشت 24   ساعت 5:29 صبح

(یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا )

این آیه دستوری صادر می‏کند که در حقیقت درمان  درد بزرگ اجتماعی شایعه پراکنی است،
 می‏گوید: ای کسانی که ایمان آورده‏اید تقوای الهی پیشه کنید، و سخن حق و درست بگوئید (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا).
قول سدید از ماده سد به معنی محکم و استوار و خلل ناپذیر و موافق حق و واقع است، سخنی است که همچون یک سد محکم جلو امواج فساد و باطل را می‏گیرد،
و اگر بعضی از مفسران آنرا به معنی صواب و بعضی به معنی خالص بودن از کذب و لغو یا هماهنگ بودن ظاهر و باطن و یا صلاح و رشاد و مانند آن تفسیر کرده‏اند همه به معنی جامع فوق برمی‏گردد. 
در حقیقت تقوا پایه اصلاح زبان و سرچشمه گفتار حق است، و گفتار حق یکی از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است،
 چرا که ان الحسنات یذهبن السیئات اعمال نیک گناهان را از بین می‏برند 
علمای اخلاق گفته‏اند: زبان پر برکت‏ترین عضو بدن، و مؤثرترین وسیله طاعت و هدایت و اصلاح است، و در عین حال خطرناکترین و پر گناهترین عضو بدن محسوب می‏شود، تا آنجا که حدود سی گناه کبیره از همین عضو کوچک صادر می‏گردد.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) می‏خوانیم: لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه:
 ایمان هیچ بنده‏ای از بندگان خدا به راستی نمی‏گراید مگر اینکه قلبش مستقیم گردد، و قلبش مستقیم نمی‏شود مگر اینکه زبانش درست شود.
جالب اینکه در حدیث دیگری از امام سجاد (علیه‏السلام‏) آمده است که زبان هر انسانی همه روز صبح از اعضای دیگر احوالپرسی می‏کند و می‏گوید:
 کیف اصبحتم؟! چگونه صبح کردید؟ همه آنها در پاسخ این اظهار محبت زبان می‏گویند: بخیر ان ترکتنا: حال ما خوب است اگر تو بگذاری! سپس اضافه می‏کنند:
تو را به خدا سوگند ما را رعایت کن، انما نثاب بک و نعاقب بک: ما به وسیله تو ثواب می‏بینیم و یا مجازات می‏شویم.
در این زمینه روایات بسیار است که همگی حاکی از اهمیت فوق العاده نقش زبان و اصلاح آن در اصلاح اخلاق و تهذیب نفوس انسانی است،
و به همین دلیل در حدیثی می‏خوانیم: ما جلس رسول الله (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) علی هذا المنبر قط الا تلا هذه الایة: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا:
هرگز پیامبر بر منبرش ننشست مگر اینکه این آیه را تلاوت فرمود: ای کسانی که ایمان آورده‏اید تقوای الهی را پیشه کنید و سخن حق و درست بگوئید.


دل نوشته ها ()

<      1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سمفونی ایثار
کل و کلون
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
332610 :مجموع بازدیدها
71 :بازدید امروز
37 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
مدیر وبلاگ : آذران[399]
نویسندگان وبلاگ :
دهاتی (@)[59]

m.saadat (@)[22]

کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) (@)[258]

مهدی توانگری (@)[56]

azeron (@)[60]

rivand (@)[24]

کانون فرهنگی،هنری سیدالساجدین(ع) (@)[0]

شورای اسلامی (@)[12]

مرتضی مطهری -ر[4]
KHABAR CHIN[6]
A_abad (@)[31]

امیر معصومی[4]

لوگوی خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
لینک دوستان
روستای ازوار (سده)
شهدای آذران
امام زاده احمد (ع) روستای آرنجن
روستای آرنجن
آذران وطن من
صفحات اختصاصی
فهرست موضوعی نوشته ها
ادبی و اجتماعی[82] . اخبار و حوادث[29] . تصاویر[27] . خبری از آذرون[22] . تسلیت[5] . وبلاگ ونویسندگان[3] . انتخابات[3] . کانون فرهنگی[2] . مسابقه . مقالات . وبلاگ و نویسندگان . از مطالب خواننده ها . زبا شیرین آزرانی . شعر . فرا رسیدن ایام سوگواری .
نوشته های قبلی را اینجا ببینید_بایگانی
شورا
اخبار آذران
ورزشی
مربوط به وبلاگ
تصاویری از آذران
کانون علی ابن ابیطالب
ادب و هنر
شرکت تعاونی
سایر موضوعات
دینی و مذهبی
پایگاه امام رضا(ع)آذران
مناسبت ها
پیام شهداءـ راه شهداء
کانون فرهنگی،سیدالساجدین(ع)
آرشیو موقت
بهداشت جسم ـروان
خبرهای کاشان و حومه
اشتراک