از دل شب به سحر بیدارم
چونکه از هجر پدر بیمارم
*
دوست دارم که اجل باز آید
برسم نزد محمد (ص) شاید
*
دلم از اهل مدینه است کباب
اهل یثرب تن من داده عذاب
*
وسط کوچه رهم می بندند
به غم و غربت من می خندند
*
زده اند چهره من را سیلی
جای سیلی به رخم شد نیلی
*
پدرم کاش مرا می بردی
جان من بیش نمی آزردی
*
بهر زهراست خدا حق فلک
شد نصیبم و سط کوچه کتک
*
سینه ام بین در و آن دیوار
شده محزون ز ضرب مسمار
*
پهلویم را ز جفا بشکستند
ریسمان دست علی می بستند
*
تازیانه زده اند بر بدنم
گر نیایی کمکم می شکنم
*
در تنم نیست توان ای بابا
قامتم گشته کمان ای بابا
*
ای پدر دختر تو بیمار است
سینه اش بین درو دیوار است
*