اى دختر و خواهر ولایت بر ارض و سما ملیکه در قم معصومه به کتیبه و به عصمت در کوى تو زنده، جان مرده در قصر تو جبرئیل حاجب گفتند و شنیده اند ز آغاز حاجت نبود مرا برآن در قم قبله خازن بهشت است قم شهر مقدس قیام است قم تربت پاک پیکر توست گر فاطمه دفن شد شبانه کى گفته نهان زماست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم مریم به برت اگر نشیند سازد به سلام سرو قد خم روزى که به قم قدم نهادى آن روز قرار ازملک رفت تایید چو موکبت ز صحرا درخاک رهت ز عجز و ناله با گریه شوق و شاخه گل دل بود که بود محفل تو آن پیر که سید زمان بود گردید به گرد کاروانت بردند ترابه گریه هودج ازشوق تو اى بتول دوم کاى مردم قم به پاى خیزید آذین به بهشت قم ببندید قم شام نبود تا که درآن قم شام نبود تا که از سنگ قم کوفه نبود تا که خواهر حاشا که قم این جفا پذیرد بستند به گرد میهمان صف قم مهمان را عزیز خواند «میثم» همه عمر آن چه را گفت |
|
آیینه مادر ولایت آرام دل امام هفتم افتاده به خاک پایت عفت بر خاک تو عرش سجده برده زوار تو را بهشت واجب کز قم به جنان درى شود باز قم باشدم از بهشت بهتر این جا سخن از بهشت، زشت است قم خانه یازده امام است اینجا حرم مطهر توست نبود ز حریم او نشانه من یافته ام کجاست آن قبر پیدا شده در مدینه قم این منظره را مسیح بیند اول به تو بعد از آن به مریم قم را شرف مدینه دادى ذکر صلوات بر فلک رفت شهر از تو شنید بوى زهرا مى ریخت سرشک همچو لاله برد اند به ناقه ات توسل غم گشت به دور محمل تو رویش همه را چراغ جان بود شد، پاى برهنه سار بانت تا خانه موسى ابن خزرج قم داد ندا به مردم قم از هر در و بام گل بریزید ناموس خدا مرا پسندید دشنام دهد کسى به مهمان گردد رخ میهمان ز خون رنگ بیند سر نى سر برادر مهمان به خرابه جاى گیرد قم با صلوات و شام با کف کى دخت و را کنیز خواند؟ در مدح و مصیبت شما گفت |