خانه های قدیمی را دوست دارم ،
چای همیشه دم است،روی سماور، توی قوری ،
در خانه همیشه باز است،
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد،
شب نشینی ها به راه است، شب چره یک بند انگور است بسته دربالکن
غذا ساده و خانگی است بویش نیازی به هود ندارد عطرش تا هفت خانه میرود،
جمعه ها بوی نان تازه تا چند کوچه آن طرف تر،
و بوی هیزم در تنور آتشی
نان برکت سفره است مهمان ناخوانده آب کالجوش را زیاد میکند ،
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد،سلام گرگی وجود ندارد ،افسردگی بیماری نایابی است،..
خانه های قدیمی را دوست دارم....