بعضی خیال میکنند: دعا مثل دواست که فقط هنگام بیماری باید آنرا مصرف نمود و طبعا هر چه کمتر، بهتر، که البته با این حساب باید گفت: خوشا آنانکه هرگز مریض نشده و یکسره از دنیا رفتهاند. مثل آن آقایی که در حادثه سقوط از طبقه بالا جان داد و وقتی از او در عالم رؤیا پرسیدند: راستی حرفهای این آخوندها که میگویند در قبر فشار هست و سؤال و جواب و نکیر و منکر و... اینها درسته؟ جواب داده بود: قبلا در دنیا هم گفته بودم همه اینها دروغه، من به مجرد سقوط بدون حساب و کتاب و سوال و جواب و نکیر و منکر یکسره رفتم جهنم.
حالا بعضی تصورشان این هست که دعا برای زمان درماندگی و بیچارگی درست شده و مثل دواست و دوا را در حال سلامتی خوردن، خودش نوعی بیماری است و هرکس دارو مصرف میکند دیگران برای سلامتی ایشان دعا میکنند. چون میفهمند طرف حتما بیمار است و الا دارو نمیخورد و برایش شعر حافظ را میخوانند که:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
خلاصه آیا دعا مانند چوب آتل است که تنها وقت باطل شدن دست و پا باید مصرف شود؟
استاد ما میگفت: بله، همینجوره، دردی هست که فقط باید با دعا آن را درمان کرد. مگر نشنیدید که خواجه حافظ هم میگفت:
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم دل بیمار، شد از دست، رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
و هزار البته نه آن دردی که من و تو خیال میکنیم، همچون سرطانی، ایدزی، وبایی، هپاتیتی یا اسکیزوفرنی و روان پریشی و ... بلکه درد آدم شدن، بیماری انسانیت و... همان دردی که اگر کسی ندارد به قول عطار باید قرض بگیرد:
ساقیا خون جگر در جام کن گر نداری درد از ما وام کن
نشنید که میگویند: مرد است و دردش و هرکس چنین دردی نداشته باشد علاجش آتش است.
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
چون این درد خیلی قیمت دارد و بر خلاف سایر دردهاست. چرا همه میخواهند مثل حافظ شوند اما نمی شوند؟ چون یک درد قیمتی در دلش بود که میگفت: « درد عشقی کشیده ام که مپرس» و باز هم میگفت:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
چقدر زیباست آن لحظههایی که استاد در کلاس اسم تک تک دانشجوها را میخواند و آنها یک یک دست بلند می کنند و نشان میدهند که هستند و هشیار، چون دقیقا کاری است خدایی. مگر در کتاب کریم نخواندهاید که میفرماید:
ای مؤمنین! وقتی خدا و پیامبرش شما را می خوانند پاسخشان را بدهید. (انفال/24)
و بدا به حال دانشجویی که استاد اسمش را بخواند و او جواب ندهد و بدتر آنکه اسمش را به فراموشی یا به عمد اصلا نخواند. و مگر نه این است که دعا را «خواندن» معنی کردهاند و امامِ دعا خوانان حضرت علی علیهالسلام در مناجات شعبانیه میگوید:
و اسمع دعایی اذا دعوتک « هنگامی که میخوانمت صدایم را بشنو»
حالا چه زیبا می شود که در همان آیه میفرماید: ای مؤمنین جواب خدا و پیغمبر را بدهید اذا دعاکم لما یحییکم یعنی اگر دستتان را بالا ببرید مثل کلاس (فرمودهاند هنگام دعا خواندن دستهایتان را به سمت آسمان بلند کنید) این نشانه حضور و زنده بودنتان هست. و به عبارت واضحتر تنها کسانی در این عالم زنده اند که وقتی خداوند آنها را میخواند آنها هم خدا را بخوانند.
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند.
|