سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اساس عقل، پس از ایمان به خداوند ـ عزّوجلّ ـ، دوستی با مردم است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
macromediaxtemplates for Your weblogList of Iranian Top weblogspersian Blogpersian Yahoo

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) یکشنبه 87 بهمن 13   ساعت 12:18 صبح

شهادت دردانه سیدالشهدا (ع)حضرت رقیه (س)راتسلیت عرض مینماییم .خداوند زیارت ان حضرت را نصیب همه کند انشاءالله


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) یکشنبه 87 بهمن 13   ساعت 12:15 صبح

سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم
روز خود را به چه روزى بنگر شب کردم
تازیانه چو عدو بر سر و رویم مى زد
نا امید از همه کس روى به زینب کردم
اشک یتیم
اى عمه بیا تا که غریبانه بگرییم
دور از وطن و خانه ، به ویرانه بگرییم
پژمرده گل روى تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شد اى عمه دگر کاسه صبرم
بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من
بنشین به کنارم ، پریشانه بگرییم
گردیم چون پروانه به گرد سر معشوق
چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم
این عقده مرا مى کشد اى عمه که باید
پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
شعر از حسان

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) پنج شنبه 87 بهمن 10   ساعت 12:15 عصر

محدّثین و مورّخین به نقل از امام جعفر علیه السلام آورده اند:
روزى هشام بن عبدالملک ، پدرم امام محمّد باقر علیه السلام را نزد خود احضار کرد.
و چون حضرت به مجلس هشام وارد شد، پس از مذاکراتى در مسائل مختلف ، هشام ما را به همراه چند ماءمور مرخّص ‍ کرد.
از مجلس هشام بن عبدالملک خارج و راهى منزل شدیم ، در بین راه به میدان شهر برخوردیم که عدّه بسیارى در آن میدان تجمّع کرده بودند، پدرم از مامورین هشام - که همراه ما بودند - سؤ ال نمود: این ها چه کسانى هستند؟ و براى چه این جا جمع شده اند؟
یکى از مأ مورین گفت : این ها علماء و رُهبانان یهود هستند، که سالى یک بار در همین مکان تجمّع مى کنند و پرسش و پاسخ دارند؛ و آن که در وسط جمعیّت نشسته ، از همه بزرگ تر و عالم تر مى باشد.
آن گاه پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام صورت خود را پوشاند و در میان آن جمعیّت نشست ؛ و من هم نیز صورت خود را پوشاندم و کنار پدرم نشستم .
مأ مورین نیز در اطراف ما شاهد کارهاى ما بودند، در همین بین عالم یهودى از جایش بلند شد و نگاهى به اطراف انداخت و سپس به پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب کرد و گفت : آیا تو از ما هستى ، یا از امتّ مرحومه ؟
پدرم اظهار داشت : از امّت مرحومه هستم .
پرسید: از علماء هستى یا از جاهلان ؟
پدرم فرمود: از جاهلان نیستم .
عالم یهودى مضطرب شد و گفت : سؤ الى دارم ؟
امام فرمود: سؤ الت را مطرح کن ، گفت : دلیل شما چیست که مى گوئید: اهل بهشت مى خورند و مى آشامند بدون آن که موادّ زائدى از آنها خارج گردد؟
فرمود: شاهد و دلیل آن ، جنین در شکم و رحم مادر است ، آنچه را تناول نماید جذب بدنش مى شود و موادّ زائدى خارج نمى شود.
عالم یهودى گفت : مگر نگفتى که من از علماء نیستم ؟
پدرم فرمود: گفتم که من از جاهلان نیستم .
سپس آن عالم یهودى گفت :: کدام ساعتى است که نه از ساعات شب محسوب مى شود و نه از ساعات روز؟
فرمود: آن ساعت ، بین طلوع فجر و طلوع خورشید است .
عالم یهودى اظهار داشت : سؤ ال دیگرى باقیمانده است که بر جواب آن قادر نخواهى بود؛ و آن این که کدام دو برادر دوقلو بودند که هم زمان به دنیا آمدند و همزمان هلاک شدند، در حالتى که یکى از آن دو، پنجاه سال و دیگرى صد و پنجاه سال عُمْر داشت ؟
پدرم فرمود: آن دو برادر دوقلو به نام عزیز و عُزیر بودند، که در یک روز به دنیا آمدند؛ و چون عمر آنها به بیست و پنج سال رسید، عُزَیر سوار الاغى بود و از روستائى به نام أ نطاکیه گذر کرد، در حالتى که تمامى درخت ها خشکیده و ساختمان ها خراب و اهالى آن در زمین مدفون بودند، گفت : خدایا! چگونه آن ها را زنده مى نمائى ؟
در همان لحظه خداوند جانش را گرفت و الاغ هم مُرد و اجسادشان مدّت یک صد سال در همان مکان ماند و سپس ‍ زنده شد و الاغ هم زنده شد و به منزل خود بازگشت ولى برادرش عزیز او را نمى شناخت و به عنوان میهمان او را به منزل راه داد و خاطره هاى برادرش را تعریف کرد و سپس افزود: بر این که او صد سال قبل از منزل بیرون رفت و برنگشت .
سپس عُزیر که جوانى بیست و پنج ساله بود خود را به برادرش عزیز که پیرمردى صد و بیست و پنج ساله بود معرّفى کرد و با یکدیگر بیست پنج سال دیگر زندگى کرده و یکى در سنّ پنجاه سالگى و دیگرى در سنّ صد و پنجاه سالگى وفات یافت .
عالم یهودى ناراحت و غضبناک شد و از جاى خود برخاست و گفت : تا این شخص در میان شما باشد من با شماها سخن نمى گویم ، مأ مورین هشام این خبر را براى هشام گزارش دادند و هشام دستور داد که هر چه سریع تر ما را به سوى مدینه منوّره حرکت دهند.


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) پنج شنبه 87 بهمن 10   ساعت 12:12 عصر

 قالَ الاْ مامُ ابوجَعْفَر محمّد بنِ علیّ باقرُ العلومِ صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَیْه :
إ ذا اءرَدْتَ اءنْ تَعْلَمَ اءنَّ فى کَ خَیْراً، فَانْظُرْ إ لى قَلْبِکَ فَإ نْ کانَ یُحِبُّ اءهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ اءهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیکَ خَیْرٌ؛ وَاللّهُ یُحِبُّک ، وَ إ ذا کانَ یُبْغِضُ اهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُحِبّ اهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیکَ خَیْرٌ؛ وَ اللّهُ یُبْغِضُکَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ اءحَبَّ.

ترجمه :
فرمود: اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه ، به درون خود دقّت کن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى ، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد؛ و خداوند تو را دوست مى دارد.
ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشى و به اهل معصیت عشق و علاقه ورزیدى ، پس خیر و خوبى در تو نباشد؛ و خداوند تو را دشمن دارد.
و هر انسانى با هر کسى که به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) چهارشنبه 87 بهمن 2   ساعت 4:17 عصر

چرا صحیفه کامله گفته اند؟

دراین مورد, دو نظر ابراز شده است; آیت الله مرعشی نجفی(ره), در مقدمه اش بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, چنین نگاشته است: فلسفه آنکه صحیفه را کامله نامیده اند, بنابر آنچه من از سید جمال الدین کوکبانی یمنی شنیدم, آن است که نزد زیدیه از صحیفه, نسخه ای هست ولی کامل نیست و در حدود نصف این صحیفه است و از این جهت این صحیفه را کامله نامیده اند. یکی از محققان معاصر این نظر را نپذیرفته, چنین مورد نقد قرار داده است:
این تحلیل نه تنها کافی نیست, بلکه آن را درست نمی‌توان شمرد; چه لفظ کامله در سند صحیفه از گفته متوکل بن هارون که خود یحیی بن زید را دیده است, مشاهده می‌شود و می‌گوید: اخبره انه من دعا ابیه علی بن الحسین من دعا الصحیفه الکامله. و نیز متوکل می‌گوید: یحیی بن زید گفت: می‌خواهی تو را صحیفه ای از دعای کامل بدهم؟
و مسلم است که در آن وقت صحیفه ای که امروز به نام صحیفه زیدیه مشهور است (طبق گفته کوکبانی), وجود نداشته و بر فرض وجود, شکی نیست که متوکل از آن بی خبر بوده است تا چه رسد که از نقص آن مطلع باشد... . سپس این محقق چنین ابراز نظر می‌کند: ... این مجموعه را از آن جهت کامله گفته اند که دستوری کامل برای درخواست حاجات بنده از خدای تعالی است. در بیشتر موارد و در باره اغلب نیازمندیها; و چون چنین دعاه ا از ائمه معصومین(علیهم السلام) با این ترتیب صدور نیافته, این ادعیه در مقابل دعاهای ائمه دیگر به کامله ملقب شده است. و الله العالم. این نظریه نیز قابل قبول نمی‌نماید; زیرا دعاهایی که از سایر ائمه علیهم السلام رسیده است نیز از چنین جامعیتی برخوردار است. مثلا دعای کمیل, دعای سمات و سایر ادعیه که در کتابهای ادعیه مثل مصباح کفعمی, مهج الدعوات ابن طاوس, عده الداعی ابن فهدحلی و غیره آمده است. به نظر می‌رسد قبل از تدوین جوامع روایی اولیه شیعه, همزمان با اصول اربعماه و حتی قبل از آنها, در بین شیعه صحایفی از معروفیت برخوردار بوده است; مانند صحیفه فاطمه زهرا(س), صحیفه علی(ع) که به یک عدد هم منحصر نبوده است. این صحایف در دسترس عموم نبوده, گاه برخی از روایات و مطالب آنها توسط برخی از ائمه(علیهم السلام) برای خواصی از اصحاب نقل می‌شده است. اکنون نیز جز اینکه برخی از مطالب آنها در جوامع روایی آمده, اطلاعی از آنها در دست نیست. اما دعاهای صحیفه سجادیه به صورت کامل به دست افرادی از غیر امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است. احتمالا به این سبب این صحیفه را کامله خوانده اند.


مستدرکات صحیفه:

دعاهای امام سجاد(ع) به نیایشهای موجود در صحیفه کامله سجادیه منحصر نیست, بلکه به چندین برابر این دعاها می‌رسد. تاکنون مستدرکات زیادی برای صحیفه کامله نوشته شده است که از این قرار است:
1-  صحیفه سجادیه که توسط شیخ محمدبن علی الحرفوشی, که چهل سال قبل از شیخ حر عاملی وفات یافته, گردآوری شده است.
2-  الصحیفه الثانیه السجادیه, گردآوری شیخ محمدبن الحسن بن الحر العاملی. محدث جزائری در اول شرح ملحقات صحیفه چنین نوشته است:
ان الشیخ الحر لما جمع من ادعیه السجاد(ع) ما یقرب من الصحیفه سماه اخت القرآن.
3-  الصحیفه السجادیه الثالثه, گردآوری میرزا عبدالله افندی صاحب کتاب ریاض العلما.
4-  الصحیفه السجادیه الرابعه, جمع آوری میرزا حسین نوری. در این مجموعه, غیر از دعاهای موجود در صحیفه‌های قبلی, هفتاد و هفت دعای دیگر گردآوری شده است.
5-  الصحیفه السجادیه الخامسه.
این مجموعه گردآوری سیدمحسن امین است و بیش از یکصدو هشتادو دو دعا دارد. مولف در باره این اثر چنین توضیح داده است: و استدرک فیها ما خلت عنه الصحیفه الکامله و مافات الثانیه و الثالثه و الرابعه.
6-  الصحیفه السجادیه السادسه, گردآوری شیخ محمد صالح مازندرانی.
آیت الله مرعشی نجفی(ره) در مقدمه خود بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, مستدرکات دیگری نیز ذکر کرده است که جهت رعایت اختصار از نام بردن آنها خود داری می‌شود.

شهادت پیام رسان عاشورا امام زین العابدین (ع)تسلیت باد.

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) چهارشنبه 87 دی 25   ساعت 2:19 عصر

مراسم شبی با شهدا گرامیداشت شهید عبدالله باقدرت این هفته در حسینیه احمدیه برگزار میگردد.

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) چهارشنبه 87 دی 4   ساعت 12:12 صبح

امام حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد.
یکی از اصحاب به امام علی علیه السلام عرض کرد:
چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی.
حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر می‌کنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم.فاطمه (س)نیز چنین گفت.
حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند:
ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.
علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشم‌باف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت:
آیا حاضری دختر محمد(ص) مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟
شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاسلام یک‌سوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره راپهن کردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین(ع) اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه می‌خورید به من بخورانید. خداوند از نعمت‌های بهشت به شما بدهد!" همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه می‌خورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمی‌دهید؟ آن شب نیز همه نان‌های خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی  به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:" ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم."نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: " به خدا پناه می‌برم. شما سه روز است که گرسنه‌اید!"
جبرئیل نازل شد و گفت: " ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر." پیامبر فرمود: چیست؟
جبرئیل آیات آغازین سوره‌ی " هل اتی " را قرائت کرد تا رسید به آیه "انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا."

دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) سه شنبه 87 دی 3   ساعت 9:16 صبح

24 ذی الحجه مصادف است با روز مباهله

پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله

در سال دهم هجری

 

مباهله

مباهله در لغت سه معنا دارد: ?- رها نمودن و به خود وا گذاشتن؛ ?- دعایی که همراه با تضرع و اصرار باشد؛ ?- کم بودن آب. زمانی که دو یا چند نفر بر سر مسئله‏ای اختلاف نظر داشته باشند و هیچ کدام حاضر نباشند عقیده طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع می‏شوند و به درگاه خداوند تضرع می‏کنند و از خداوند می‏خواهند که آن کس را که بر باطل است رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد.

کیفیت و زمان انجام مباهله

کیفیت انجام مباهله به این صورت است که هر یک از طرفینی که قصد انجام مباهله را دارند، انگشتان دستشان را در بین انگشتان طرف مقابل قرار می‏دهند و این جملات را می‏گویند:اللّهُمَّ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الارَضینِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ اِنْ کانَ فُلانٌ جَحَدَ الْحَقَّ وَ کَفَرَ بِهِ فأنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْاباً مِنَ السَّماءِ وَ عَذاباً الیما؛ یعنیً ای خدایی که پروردگار آسمان‏های هفتگانه و زمین‏های هفتگانه و پروردگار عرش با عظمت هستی! اگر فلانی (طرف مقابل در مباهله) منکر حق است و نسبت به آن کفر می‏ورزد، پس نازل گردان بر او آتشی از آسمان و عذابی دردناک. مناسب‏ترین وقت برای انجام مباهله نیز، بین الطلوعین است؛ یعنی از زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید.

آیه مباهله در قرآن کریم:

 ... به آنها (نصارای نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می کنیم شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم.  (آیه 61 آل عمران)

 مباهله پیامبر(ص) با نصارای نجران

در سال دهم هجری (??? م) که پایه‏های حکومت اسلام کاملاً مستحکم شده بود، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) به موازات مکاتبه با سران دولِ جهان و مراکز مذهبی، نامه‏ای نیز برای اسقف نجران «ابو حارثه» فرستادند و اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت کردند. متن این نامه بدین شرح است:

به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این نامه‏ای است از محمد پیامبر(ص) و فرستاده خدا به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می‏کنم و شما را از پرستش و عبادت بندگان به پرستش خدا دعوت می‏کنم. شما را دعوت می‏کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و تحت ولایت خداوند در آیید و اگر این دعوت را نمی‏پذیرید، باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازید، وگرنه با شما اعلام جنگ می‏کنم. والسلام.

فرستادگان حضرت محمد(ص) وارد نجران شده و نامه حضرت را به اسقف نجران دادند. اسقف نامه را با دقت خواند. وقتی از محتوای نامه مطلع شد، وحشت عجیبی سراپای وجودش را فرا گرفت. شخصی را نزد «شرحبیل بن وداع‍ة»، که شخصی با درایت و کاردان بود، فرستاد و او را به خدمت فرا خواند و نظر او را درباره نامه پیامبر(ص) جویا شد. شرحبیل گفت: ما مکرراً از پیشوایان مذهبی‏مان شنیده‏ایم و به این مطلب یقین داریم که خداوند به حضرت ابراهیم(ع) وعده داده است که نبوت را از نسل اسحاق(ع) به فرزندان اسماعیل(ع) منتقل کند و هیچ بعید نیست که محمد همان پیامبر موعود باشد. با این حال، این یک مسئله مذهبی و مربوط به نبوت است و من در این گونه مسایل نظری ندارم؛ اگر از امور دنیوی بود، بدون شک اظهار نظر می‏کردم و از هیچ گونه تلاشی فروگذار نمی‏کردم.

مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر اسلام(ص)

مسیحیان قبل از آن که وارد مذاکره رسمی با پیامبر اسلام(ص) شوند، اظهار داشتند چون هنگام نماز است، اجازه دهید نمازمان را بخوانیم. حضرت به آنها اجازه داد و آنها به طرف قبله خودشان (مشرق) نماز خواندند. بعضی از اصحاب خواستند متعرض آنها شوند، ولی حضرت مانع شدند. پس از اقامه نماز، مذاکرات آغاز شد و حضرت رسول(ص) برای بار دیگر آنها را به اسلام دعوت کرد؛ ولی اظهار داشتند که ما قبل از تو ایمان آورده‌ایم. حضرت فرمود: دروغ می‏گویید، چون شما صلیب را عبادت می‏کنید و گوشت خوک می‏خورید و عیسی(ع) را فرزند خدا می‏دانید و این امور با اسلام و اعتقاد به خداوند یگانه سازگار نیست. نتیجه جلسه این شد که برای فردای آن روز با پیامبر اسلام(ص) قرار مباهله بگذارند؛ اگر پیامبر اسلام(ص) برای مباهله سربازان و نیروهای نظامی‏اش را همراه آورد، با او مباهله کنند، و اگر با خاصان و اهل بیتش در محل مباهله حاضر شود، با او مباهله نکنند؛ چرا که معلوم می‏شود پیامبر اسلام(ص) به حقانیت خودش مطمئن است، وگرنه عزیزان خویش را در معرض هلاکت قرار نمی‏دهد. تصمیم هیئت مسیحی به پیامبر اسلام(ص) ابلاغ شد و قرار شد هر دو طرف فردای آن روز (?? ذی الحجه) برای انجام مباهله در خارج از مدینه حاضر شوند. پس از معلوم شدن زمان مباهله، پیامبر اکرم(ص) افرادی را جهت دعوت کردن مردم برای مشاهده جریان مباهله، به مدینه و اطراف آن فرستاد تا از همه مردم دعوت به عمل آورند. روز موعود جمعیت بسیاری از زن و مرد در محل مباهله حاضر شدند.

ورود به صحنه مباهله

پیامبر(ص) با علی مرتضی و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در مقابل دیدگان آنان که برای مشاهده مباهله پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران در محل حاضر شده بودند، وارد صحنه شد. مسیحیان با دیدن چهره مصمم و مطمئن پیامبر اسلام(ص) و همراهانش از یک سو، و شنیدن سخنان یأس آور اسقف نجران از سوی دیگر، تصمیم گرفتند در برابر خواسته‏های پیامبر(ص) تسلیم شوند. بنابراین خدمت پیامبر اکرم(ص) رسیده و گفتند: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی‏کنیم، ولی حاضریم مصالحه کنیم و هر مقداری که خواسته باشی به تو جزیه بپردازیم. پیامبر بزرگوار اسلام(ص) پیشنهاد آنها را پذیرفت و از انجام مباهله منصرف شد و قرارداد صلحی بین پیامبر اسلام(ص) و مسیحیان نجران بسته شد.

منبع : خبر گذاری حج

 


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) جمعه 87 آذر 29   ساعت 8:21 عصر

فردوس ماکتی است زایوان کوی تو        یوسف اسیر جلوه ومبهوت روی تو

شیعه خبرنگار غدیر است در جهان          کفش تمام شیعه نثار عدوی تو

بوش در حالی که تنها یک ماه به پایان دوران ریاست جمهوری اش باقی مانده وبرای

نشان دادن موفقیت در امضای توافق نامه ذلت بار امنیتی با عراق فاتحانه با نخست وزیر این کشور دست

میداد با خشم این جوان عراقی مواجه گردید که فریاد میزد ای سگ این بوسه خداحافظی است واولین کفش به سویش پرتاب شد وباز هم فریاد جوان عراقی راشنید که این کفش هم از سوی بیوه زنان یتیمان وآنهایی که عزیزانشان در عراق به دست توکشته شده اندوبعد هم لنگه دوم را پرتاب کرد .

اکنون کفشهای منتظرالزیدی تا بیش از 20میلیون دلار قیمت گذاری شده وبسیاری از ثروتمندان جهان خواستار خرید این کفشها هستند.بیش از 200وکیل در سراسر جهان آماده دفاع حقوقی از وی شده اند.صدها هزار نفر از مردم عراق ودیگر مردم دنیا خواستار آزادی وی شده اند.

گفتی برای بوسه آخر خبرنگار            گفتی به یاد خون برادر خبرنگار

یک جفت کفش تو برد آبروی بوش       سرباز پابرهنه حیدر خبرنگار


دل نوشته ها ()

نویسنده: کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) پنج شنبه 87 آذر 28   ساعت 4:53 عصر

گامى در مسیر (خودسازى و عرفان براى جوانان)، جواد محدثى، قم: مؤسسه بوستان کتاب، دوم، 1381، 224ص، رقعى.


گامى در مسیر در پى بررسى و پاسخ به این سؤال مهمْ شکل گرفته است که: «چگونه مى‏توان به کمال انسانى رسید؟». کمال انسانى یعنى خوب شدن، پاک زیستن، سالک راه حق گشتن و... و از آن‏جا که جوانى بهترین فصل رسیدن به خودباورى و مناسب‏ترین زمان براى اصلاح نفس است، مخاطبِ کتاب، جوانان‏اند. قصد مؤلف، پرداختن به مباحث نظرى و برهانى نیست؛ بلکه زبانِ مقالاتِ کتاب، زبان دل است. همان زبانى که زبان آشناى فطرت آدمى است.
این سلسله مقالات کوتاه با عنوان گامى در مسیر در مدت بیش از سه سال در صفحه جوانان روزنامه جمهورى اسلامى به صورت هفتگى چاپ شده است. با آن‏که محتواى این نوشته‏ها عمدتاً گرفته شده از آیات قرآن و احادیث معصومان(ع) و معارف دین است، اما در همین قالب، اصولى چون کوتاهى مقالات، تنوع موضوعات، روانى و سادگى قلم، لحن خودمانى و صمیمى و... مراعات شده است.
کتاب در پنج بخش سامان یافته است: 1 . هستى، در نگاه عارفانه، 2 . در قلمرود دل: با مطالبى درباره دریاى دل، حفاظت از حریم دل، طعم محبت و...، 3 . خودسازى: شامل مطالبى پیرامون گوهر اخلاص، بیمارى‏هاى اخلاقى، توبه و نماز، 4 . سلوک اجتماعى: که در آن از آیین همرهى، سخن و سکوت و نقادى خویشتن سخن رفته است، 5 . منزل واپسین: کامیابى عمر، تبدیل دنیا به آخرت و عبور از پل دنیا .
در بخش‏هایى از کتاب مى‏خوانیم: «عارفان بزرگ، نسبت به آنچه بر دل وارد مى‏شود و آنچه بر ذهن‏ها القا مى‏گردد، مراقبت داشته‏اند و یکى از عوامل رسیدن به آن رشد روحى و معنوى را «نگهبانى دل» دانسته‏اند. تعبیرشان این بوده است که ما «بوّاب قلب» و دربان دلمان بوده‏ایم که به این جا رسیده‏ایم. کیست که به صفاى باطن خود علاقه داشته باشد، اما نسبت به واردات قلبى بى‏توجه باشد؟».

دل نوشته ها ()

<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سمفونی ایثار
کل و کلون
[عناوین آرشیوشده]

فهرست
327167 :مجموع بازدیدها
90 :بازدید امروز
34 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
یــــاهـو
درباره خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
مدیر وبلاگ : آذران[399]
نویسندگان وبلاگ :
دهاتی (@)[59]

m.saadat (@)[22]

کانون فرهنگی علی ابن ابیطالب(ع) (@)[258]

مهدی توانگری (@)[56]

azeron (@)[60]

rivand (@)[24]

کانون فرهنگی،هنری سیدالساجدین(ع) (@)[0]

شورای اسلامی (@)[12]

مرتضی مطهری -ر[4]
KHABAR CHIN[6]
A_abad (@)[31]

امیر معصومی[4]

لوگوی خودم
روستای آذران (نگینی درکوههای کرکس)
لینک دوستان
روستای ازوار (سده)
شهدای آذران
امام زاده احمد (ع) روستای آرنجن
روستای آرنجن
آذران وطن من
صفحات اختصاصی
فهرست موضوعی نوشته ها
ادبی و اجتماعی[82] . اخبار و حوادث[29] . تصاویر[27] . خبری از آذرون[22] . تسلیت[5] . وبلاگ ونویسندگان[3] . انتخابات[3] . کانون فرهنگی[2] . مسابقه . مقالات . وبلاگ و نویسندگان . از مطالب خواننده ها . زبا شیرین آزرانی . شعر . فرا رسیدن ایام سوگواری .
نوشته های قبلی را اینجا ببینید_بایگانی
شورا
اخبار آذران
ورزشی
مربوط به وبلاگ
تصاویری از آذران
کانون علی ابن ابیطالب
ادب و هنر
شرکت تعاونی
سایر موضوعات
دینی و مذهبی
پایگاه امام رضا(ع)آذران
مناسبت ها
پیام شهداءـ راه شهداء
کانون فرهنگی،سیدالساجدین(ع)
آرشیو موقت
بهداشت جسم ـروان
خبرهای کاشان و حومه
اشتراک